( متآخی ) متآخی. [ م ُ ت َ ] ( ع ص ) متحدشده بواسطه اخوت و برادری کردن. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تَآخی شود. متأخی. [ م ُ ت َ ءَخ ْ خی ] ( ع ص ) برادر گیرنده کسی را یا برادر خواننده. ( آنندراج ). آن که برادر شود، و برادر گیرد و برادر خواند کسی را. ( ناظم الاطباء ). || قصد چیزی کننده و صواب آن جوینده. ( آنندراج ). آن که بطور آگاهی ، قصد چیزی کند و صواب جوید آن را. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تَاءَخّی شود.
معنی کلمه مت اخی در فرهنگ فارسی
( مت آخی ) متحد شده
جملاتی از کاربرد کلمه مت اخی
جوابی داد شبلی آن اخی را که گر خواهی که بینی دوزخی را
اطلب الدر اخی وسط الصدف واطلب الفن من ارباب الحرف
تیغ جانخواه تو عزرائیل را گوید بجنگ کی اخی جائی نشانی ده مرا جان دگر
زانکه نیست از دو برون حال ای اخی یا بهشتیست این کس ویا دوزخی
حافظ حسین کربلایی مؤلف روضات الجنان و جنات الجنان از ۴ مجموعه مزار-گورستان در شهر تبریز خبر میدهد (ذکر نام قلهٔ اخیسعد در کنار ۳ گورستان معروف تبریز): گورستان شمال شهر (محلهٔ سرخاب: مقبرةالشعرا)، گورستان جنوب شهر (محلهٔ چرنداب: مقبرةالوزرا)، گورستان غرب شهر (محلهٔ گجیل: مقبرةالعرفا) و گورستان شرق شهر (محلهٔ بیلانکوه: قلهٔ اخیسعد).
دل در این قالب غریبست ای حبیب رحمی آخر ای اخی بر این غریب
قریب بدان موضع کوهی است، در آن کوه «ولی» بسیار مدفون است و به قله اخی سعدالدین هم شهرت دارد. مشهور است که چهارصد و هشتاد ولی را در آن موضع دفن کردهاند و بدان وجه ولیانکوهاش گویند.