سخت گشتن

معنی کلمه سخت گشتن در لغت نامه دهخدا

سخت گشتن. [ س َ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) بسته شدن : و عادت چنان بود که چون مردم برون آمدندی ، در کنیسه سخت گشتی تا سالی دیگر همان وقت گشاده شدی کس ندیدی چون مردمان بیرون رفتند در کنیسه سخت گشت. ( مجمل التواریخ ).

معنی کلمه سخت گشتن در فرهنگ فارسی

بسته شدن

جملاتی از کاربرد کلمه سخت گشتن

مردم نیز با سخت گشتن شرایط حیات در شهر، به بهانه‌های مختلف همچون حج از شهر می‌گریختند و به اطراف پناه می‌بردند. طاهر برای سخت‌تر کردن شرایط به نابود ساختن و به آتش کشیدن منازل روی آورد که نتیجه‌ای در پی نداشت و سپس نظارت خود را بر ورود و خروج آذوقه و خواربار شدید ساخت، به طوری که شرایط حاکم، دفاع از شهر را بسیار سخت نمود و موجبات سقوط آن را فراهم کرد..
این جنگ، تلفات فراوانی از دو طرف درگیر به جای گذاشت و حتی هرثمه نیز در جریان یکی از حملات اسیر گشت که با یاری سربازانش رهایی یافت و مورد سرزنش طاهر قرار گرفت. طرفداران امین، علی‌الخصوص عیاران که به دفاع از مظلومان هم‌قسم بودند، به وسیلهٔ سلاح‌های مختصر خود که مشتمل بر سپری از حصیر قیراندود، شمشیر، گرز و فلاخن بود به دفاع سرسختانه از او می‌پرداختند و بسیار در این راه پایداری می‌کردند. اگرچه سرانجام، آنان نیز به غارت اموال مردم و ستم بر آنان روی آوردند. مردم نیز با سخت گشتن شرایط حیات در شهر، به بهانه‌های مختلف همچون حج از شهر می‌گریختند و به اطراف پناه می‌بردند. طاهر برای سخت‌تر کردن شرایط به نابود ساختن و به آتش کشیدن منازل روی آورد که نتیجه‌ای در پی نداشت و سپس نظارت خود را بر ورود و خروج آذوقه و خواربار شدید ساخت، به‌طوری‌که شرایط حاکم، دفاع از شهر را بسیار سخت کرد و موجبات سقوط آن را فراهم کرد.