ترکان رود
معنی کلمه ترکان رود در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه ترکان رود
از زمان فتح قسطنطنیه به دست سلطان محمد دوم، خطر فزایندهٔ توسعهٔ قدرت امپراتوری عثمانی برای غرب روشن شد. از آن سو، اوزون حسن بالاجبار در سال ۱۴۶۱م ناظر گشایش ترابوزان به دست عثمانیان بود. در این زمان کوریا، ونیز، ناپل و سایر قدرتهای اروپایی، همجهت با ترابوزان، گرجستان و سلاطین ترکان بودند. اما هنگامی که ونیز سخنگوی اصلی کشورهای غرب شد، اوزون حسن هم سرانجام موقعیت مشابهی در شرق به دست آورد. لاجرم وقتی اوزون حسن در سال ۱۴۷۱ میلادی به قرامان لشکر کشید، واضح بود که مسئله، مسئلهٔ برتری و سیادت در آناتولی است. لاجرم برخورد میان سپاهیان سلطان محمد دوم و اوزون حسن در ۱۴۷۳ میلادی در نزدیکی روستای باشکنت در اوتلوقبئلی رخ داد و عثمانیان پیروز شدند. گفتنی است که اوزون حسن پیش از آن از ونیزیها خواسته بود که ارتش وی را با توپخانه و سلاح گرم تقویت کنند؛ اما این تسلیحات خیلی دیر به دستش رسید. به موجب پیمان صلحی که پس از آن منعقد شد، رود فرات مرز غربی امپراتوری ترکمانان شد.
نیمه سپتامبر صلیبیون فرانسوی با پیشرفتن تا دروازههای نیقیه (ازنیق)، پایتخت قلچ ارسلان سلجوقی، بهغارت روستاها و آبادیهای اطراف و کشتار ساکنان آنها که مسیحی بودند دست زدند. به فاصلهاندکی، ژرمنها و ایتالیاییها (بالغبر ۶هزار نفر) نیز به فرماندهی رینالد لومباردی دژ مستحکم زریگوردون/ زیریگوردوس را کهجزو قلمرو سلجوقیان بود، تصرف کردند و آن را قرارگاه خود ساختند. در پی این تجاوز آشکار، قلچ ارسلان با سپاهی مجهز، بهمقابله برخاست و قلعهرا پس از هشت روز محاصره، باز پسگرفت و ژرمنها را قلعو قمع کرد و رینالد و شمار زیادی را به اسارت گرفت. پطورس زاهد، به قسطنطنیه رفت تا از امپراتور کمک گیرد اما هرگز بازنگشت. ترکان سپس تلههایی در کنار رود و روستای دراکون برای سپاهیان والتر و سایر لشکریان عوام قرار دادند و بیشتر آناناز جمله والتر در ۲۱ اکتبر ۱۰۹۶ کشته شدند. بازماندگان این گروه با کمک کشتیهای بیزانسی به قسطنطنیه بازگشتند و در حومه شهر اسکان یافتند. بدینترتیب، حملهعوام با تلفات انسانی بسیار، به شکست انجامید.
سلطنت آل مظفر نخستین دولت ایرانی پس از قرنها حکومت ترکان و مغولان بر ایران بود. سلاطین آل مظفر با مقاومت در برابر مغولها، اعتماد به نفس را به ایرانیان بازگرداندند. هنگامی که جانی بیک، پادشاه مغول قبچاق به امیر مبارزالدین محمد نامه نوشت و او را راهدار میبد خطاب کرد. سپس وی را به حضور طلبید تا بدان شغل بازش گرداند، امیر مبارزالدین، تحمل نکرد و با سی هزار سوار به آذربایجان حمله کرد و سپاه مغول را در سال ۷۵۹ هجری در بیرون شهر میانه شکست داد و آنان را تا بدان سوی ارس عقب راند. پس از این پیروزی، رؤیای آن داشت که مغولان را بدان سوی جیحون براند و برای همیشه از ایران بیرون کند، اما مجال نیافت. شاه منصور نیز به تأسی از نیایش امیر مبارزالدین محمد، تنها یک رؤیا داشت: اینکه نگذارد مغولان از رود جیحون بگذرند و وارد ایران شوند.
پس از آنکه تانکرد به آدانا رسید و نیروهای ترک از آنجا گریختند، اوشین حاکم ارمنی لامبرون، تانکرد را برای حرکت به سوی موپسوئست که در اختیار ترکان قرار داشت و رقیبش کستانتین پسر روبن هم بر آن چشم طمع داشت، تشویق کرد. تانکرد دعوت اوشین را پذیرفت و به سوی موپسوئست حرکت کرده و در یکم اکتبر به آنجا رسید و پادگان ترکان شهر به محض دیدن سپاه او، شهر را در دست ساکنان مسیحیش رها کرده و گریختند. در همین هنگام که تانکرد در شهر به سر میبرد سپاه بودوئَن به آنجا رسید. بودوئَن در اثر مشاورهٔ باگرات و به گفته رانسیمان آب و هوای بد، مرطوب و مالاریا خیز کیلیکیه و نزدیکی این سرزمین به بیزانس و احتمال مداخله در آن از سوی امپراتور تصمیم گرفت تا به سوی نواحی شرق فرات را به عنوان مقصد نهایی خود برای یافتن قلمرو انتخاب کرد. تانکرد سپاه بودوئَن را به شهر راه نداده و آنان در ساحل رود جیحان اردو زدند و تانکرد تأمین آذوقه آنان را برعهده گرفت ولی سرانجام با تحریک شوهر خواهرش، ریچارد سالرنو و به تلافی کشته شدگان نورمن طرسوس به سپاه بودوئَن شبیخون زده ولی آنان که از تعداد کمتری نسبت به سپاه بودوئَن برخوردار بودند، شکست خورده و به شهر بازگشتند. با وجود این زیان و خسارت وارد آمده به صلیبیون که نشان داد آنان برای منافع شخصی خود حتی حاضرند منافع جهان مسیحیت و همکاری مشترکشان را نادیده و پایمال کنند، سرانجام بودوئَن و تانکرد مصالحه و روابطشان را عادی کردند. به گفته رانسیمان این رویدادها به مسیحیان بومی فهماند که ادعاهای صلیبیون مبنی بر نجات آنان سست و بی بنیادست و به آنان آموخت که با استفاده از اختلاف افکنی در میان صلیبیون میتوان آنان را در برابر یکدیگر قرار دهند.
ریشههای فرهنگی قرقیزها را در بخشهای بالایی رود ینیسئی در کوهستان آلتای پیدا کردهاند. بنظر میرسد آنان در قرن دهم میلادی از آلتای، به جایی که اکنون قرقیزستان نام دارد، مهاجرت کردهاند و در آنجا ساکن شدهاند. ترکان سلجوقی و مغولها تأثیر زیادی بر فرهنگ این منطقه گذاشتهاند. قرقیزها اسلام و تیراندازی را از ترکان سلجوقی و اسبسواری ماهرانه را از سواران ترکنژاد آسیای میانه یادگرفتند. هنوز هم سوارکاران چابکی در این کشور یافت میشود.
پس از سمرقند تقریباً تمام ماوراءالنهر فتح شده بود. حالا طبق برنامه از پیش تعیین شده چنگیز خان نوبت به پایتخت رسید. سلطان و خانوادهاش پیش از این زمان پایتخت را ترک کردهبودند و اداره آن به دست خویشان ترکان خاتون بود. سپاه اُگتای و جغتای به همراه سپاه جوجی وظیفه فتح پایتخت را بر عهده گرفتند و گرگانج که در آن زمان از مراکز علم و ادب بود و کتابخانه و مدارس بزرگی داشت. مردمان گرگانج تسلیم سپاه مهاجم نشدند و به مدت شش ماه در برابر مغولان ایستادگی کردند سرانجام گرگانج فتح شد و مردم آن به انتقام از سلطانشان قتلعام شدند. سپاه مغول به انتقام تلفاتی که در گرگانج داد سد ساحل رود آمو دریا را ویران کرد و شهر را غرق آب نمودند.
حدیث کودک و ترکان و قاضی افسانه است که تا به خواب رود نفس نابکار شریر
ترکمنها اصالتاً گروهی از ترکان آسیای میانه هستند که از سالها پیش در شرق دریای خزر تا رود جیحون به گونهٔ چادرنشینی زندگی میکردند. مارکوپولو، جهانگرد ایتالیایی، در شرح سفر خود به آسیای شرقی ضمن تعریف از اسبهای ترکمنی از فرشهای ظریف و زیبای آنها نیز یاد میکند. ترکمنها به ۵ ایل مهم به شرح زیر تقسیم میشوند:
می رود از پی ترکان یغما چه کنم کار فلک وارون است
خزرها دیواری بین بیزانس و روسها بودند که مانع رسیدن کشتیهای روس به قسطنطنیه میشدند. با ضعف خزرها[پانوشت ۱۱] روسها از راه دنیپر پیاپی به قسطنطنیه حمله کردند و پس از فراز و نشیبهایی در روابط دو جبهه، نهایتاً معاهدههایی میان بیزانس و روس بسته شد که موجب گرویدن تدریجی روسها به مسیحیت و کلیسای ارتودکس شرقی گشت؛ به شکلی که این مذهب تا امروز برای روسها باقی است. در چنین شرایطی حضور خزرها نفعی برای بیزانس و روس نداشت که هیچ؛ وجودشان مالیاتی ده درصدی بر گردن آنها میانداخت که باعث نابودی خزران در ۹۶۵ میلادی شد. در پی زوال خزرها، طایفهای از ترکان صحرانشین قبچاق به نام کومانها، روسها آنان را پولوتزی (پولوتزی یعنی زردگون، رنگپریده) میخواندند، بر مسیر ولگا و دن تاختند و آزوف در کرانه رود دن را مرکز حکومت خود قرار دادند. (۱۰۵۴ تا ۱۲۳۷ میلادی)
در پی این تجاوز آشکار، قلیچ ارسلان با سپاهی مجهز، به مقابله برخاست و قلعهرا پساز هشتروز محاصره، باز پس گرفت و ژرمنها را قلعو قمعکرد و رینالد و شمار زیادی را بهاسارت گرفت. پطروس منزوی به قسطنطنیه رفت تا از امپراتور کمک گیرد اما هرگز بازنگشت. ترکان سپس تلههایی در کنار رود و روستای دراکون برای سپاهیان والتر و سایر لشکریان عوام قرار دادند و بیشتر آناناز جمله والتر در ۲۱ اکتبر ۱۰۹۶ کشته شدند. بازماندگان این گروه با کمک کشتیهای بیزانسی به قسطنطنیه بازگشتند و در حومه شهر اسکان یافتند. بدینترتیب، حملهعوام با تلفات انسانی بسیار، به شکست انجامید. پساز عزیمت پطروس منزوی، سهلشکر از ژرمنها به رهبری مردی نهچندان مشهور به نام فولکمار (۱۲هزار نفر)، گوتشالک، از مریدان پطروس (پانزدههزار نفر) و یکیاز اشرافزادگانِ مشهور به یاغیگری بهنام امیش (۱۵هزار نفر) راهی مشرق زمین شدند ولی بر اثر جنایاتی هولناک که از ابتدای حرکت دربارهٔ یهودیان انجام دادند و نیز به سبب غارتگری و ایجاد ناامنی، پس از رسیدن به مجارستان سرکوب شدند.