زیوری

معنی کلمه زیوری در لغت نامه دهخدا

زیوری. [ زی وَ ] ( حامص ) عمل آرایش و پیرایش. ( ناظم الاطباء ). || ( ص نسبی ) که آرایش و زینت کند. که شغل او زینت و زیب کردن باشد. و رجوع به زیور شود.

معنی کلمه زیوری در فرهنگ فارسی

عمل آرایش و پیرایش که آرایش و زینت کند .

جملاتی از کاربرد کلمه زیوری

دگرگون زیوری کردند سازش ز در بستند بر دیبا طرازش
بازیکنان استقلال در این فصل عبارت بودند از: مجید رضایی، محمدرضا شکورزاده، حمید فرزام‌نیا، صادق ورمزیار، مجید نامجومطلق، جعفر مختاری‌فر، پرویز مظلومی، سعید جانفدا، بیژن طاهری، بهتاش فریبا، فرشاد فلاحت‌زاده، رضا رجبی، غلامرضا فتح‌آبادی، محسن گروسی، علی شوری، رامین محتشمی، جمشید فرجی، غلام خمس‌آبادی، اصغر رضایی، اصغر شیرپور، حسین سیروج، حمید ملک‌احمدی، حبیب زیوری.
در سال چهاردهم، عفریت راوانا که هنوز عشق سیتا و نفرت رام را در دل داشت، به واسطه خواهرش آن دو را در جنگل یافت. پس به عفریتی که وزیرش بود گفت به شکل آهوی زیبایی در بیاید و از برابر سیتا بگذرد. عفریت وزیر به صورت آهویی زیبا درآمد و سیتا از رام خواست که آن را شکار کند. رام خطی به دور سیتا کشید و گفت: مبادا از این خط بیرون بیایی که دیوهای این جنگل به تو آسیب خواهند رساند. اما وقتی رام به دنبال آهو دور شد، عفریت راوانا به صورت یک برهمن آمد و سیتا را فریفت که خانواده اش برای دیدار او آمده‌اند. سیتا از دایره بیرون آمد و راوانا او را گرفت و با خود برد. سیتا زاری کنان به همهٔ انسان‌ها و حیواناتی که سر راه می‌دید می‌گفت که به رام خبر دهند و زیوری از زیورآلات خود را به عنوان نشان به آن‌ها می‌داد.
حبذا بزمی کزو هردم دگرگون زیوری آسمان بر عالمی بندد زمین بر کشوری
بندم بر آفتاب معانی ز حسن طبع مشاطه‌وار از شب الفاظ زیوری
عروس بخت را گر زیوری هست در این نه حقه آیینه گون نیست
تا که شد نقش بدیع تو عیان دفتر مانی ندارد زیوری
زیوری از داغ مرد عشق را بهتر نبود کعبه دل را به از وی حلقه ای بر در نبود
از شرف تازه زیوری بندد ملک را هر زمان ملک مسعود
حسن معنی جوی گو آرایش صورت مباش بی تکلف حسن را در حسن، دیگر زیوری است
کشوری و عالمی را هم زمین هم آسمان از چنین بزمی تواند داد هردم زیوری
بلی گر فراغت بود شاه را ز نو زیوری بخشد آن گاه را