دوقل

معنی کلمه دوقل در لغت نامه دهخدا

دوقل. [ دُ ق َ ] ( اِ مرکب ) دوحصه کردن و دوبخش کردن. || جنس بلغورکرده ، چه قل معرب کل است که حصه و پاره باشد. ( لغت محلی شوشتر ).
دوقل. [ دَ ق َ ] ( ع اِ ) تیر کشتی. || نره. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).

معنی کلمه دوقل در فرهنگ فارسی

تیر کشتی .

جملاتی از کاربرد کلمه دوقل

۲- شخص تعدای سنگریزه را در کف دو دست نگه می‌دارد. به یکباره همه آن‌ها را به بالا می‌اندازد و سعی می‌کند با پشت دست آن‌ها را بگیرد. سنگهایی را که در پشت دست افتاده‌اند را دوباره به بالا می‌اندازد و با کف دست می‌گیرد. اگر تعداد سنگ‌ها زوج بود نصف آن‌ها جوجه آن فرد خواهند شد. بقیه سنگهایی که در زمین افتاده‌اند همانند بازی یه قل دوقل از زمین جمع می‌شوند با این تفاوت که اگر به صورت زوج جمع شوند نصف آن جوجه محسوب می‌شود. دوباره همین عمل با سنگهایی که جوجه نشده‌اند ادامه می‌یابد. نهایتاً کسی که جوجه بیشتری داشته باشد برنده‌است.