میخ کوبی

معنی کلمه میخ کوبی در لغت نامه دهخدا

میخ کوبی. ( حامص مرکب ) حالت و صفت و عمل میخ کوب. کوبیدن میخ بر زمین یا در دیوار و یا چیزی دیگر. ( از یادداشت لغت نامه ). رجوع به میخ کوب شود.

معنی کلمه میخ کوبی در فرهنگ فارسی

کوبیدن میخ درجایی .

جملاتی از کاربرد کلمه میخ کوبی

صعود مصنوعی با درجه سختی بالاتر همراه با سقوطهای احتمالی خطرناک ,ابزارگذاری نامطمئن و لب مرزی و ترسناک. تا حدود 25 متر ابزارهای میانی که کار گذاشته می‌شود تنها تحمل وزن بدن را داشته و قابلیت تحمل شوک را ندارند و احتمال سقوطهای خطرناک بر روی لبه‌ها و یا سقوطهای طولانی نیز وجود دارد. هر ابزار کار گذاشته شده باید طوری تست شود که بتوان با ترکیب تعدادی از میانی‌های نامناسب به حد قابل قبولی از ایمنی دست یافت. صعود مسیرهائی با چنین درجه‌ای تنها از عهده سنگنوردان مصنوعی کار بسیار خبره و با تجربه بر می‌آید. بیتر مسیرهای با چنین درجه‌ای نیازمند میخ کوبی و استفاده از هوک است.
این بلوک را می‌توان به راحتی اره کشی، سوراخکاری، میخ کوبی و شیارزنی نمود که این امر سرعت ساخت را به‌طور قابل توجهی بالا برده و هزینه و ضایعات ساختمان و هزینه ساخت را کاهش خواهد داد
بدین صورت به واسطه مش و شات، نیروی رانش خاک به درپوش داده می‌شود و به واسطه نیل‌ها این نیرو به تودهٔ خاک انتقال داده می‌شود مانند اینکه به واسطه سیستم نیلینگ ، رانش خاک به خود خاک مهار می گردد. میخ کوبی خاک یا همان نیلینگ بعد از آن به واسطه فرانسوی‌ها و مهندسین آلمانی برای پایداری کوله پل‌ها و ترانشه‌ها گالری تونل‌ها استفاده گردید.