تابعدار

معنی کلمه تابعدار در لغت نامه دهخدا

تابعدار. [ ب ِ ] ( نف مرکب ) این لفظ غلط است چرا که لفظ تابع، که صیغه اسم فاعل است به ترکیب لفظ دار حاجت ندارد اگر اتفاق افتد بجایش تبع دار بدون الف ، یا فرمان بردار باید گفت. ( غیاث ) ( آنندراج ). این اصطلاح در هند متداول بود.

معنی کلمه تابعدار در فرهنگ فارسی

این لفظ غلط است چرا که لفظ تابع که صیغه اسم فاعل است به ترکیب لفظ دار حاجت ندارد اگر اتفاق افتد بجایش تبع دار بدون الف یا فرمان بردار باید گفت .

جملاتی از کاربرد کلمه تابعدار

در سال ۳۳۲ پیش از میلاد، این منطقه توسط اسکندر کبیر مقدونی فتح شد و دوران هلنیستی را آغاز کرد. پس از مرگ وی در سال ۳۲۲ پیش از میلاد، فرماندهانش امپراتوری را تقسیم کردند و یهودیه منطقه مرزی بین امپراتوری سلوکی و مصر بطلمیوسی شد. در دوران پادشاهی‌های هلنیستی، یهودیه توسط مقام موروثی کاهن اعظم اسرائیل به عنوان یک تابعدار هلنیستی حکومت می‌شد. در همین زمان، هلنیسم تا حدودی از طریق انواع تماس‌ها، به ویژه در نتیجه توسعه تجارت و ورود مهاجران یونانی، به تدریج در سراسر منطقه گسترش یافت.