معنی کلمات "فرهنگ فارسی" - صفحه 289
- درمه
- دینارگان
- درمگان
- متضاده
- جنائز
- باج کردن
- باخه زن
- باد ابستنی
- باد برگ ریزان
- سه دامنی
- سه سنبل
- سه سوک
- ساروج ساز
- ساروج محله
- کلی فروش
- کلک باز
- کلوچه پز
- ایلو
- ایلک خانیان
- ایلیا
- این قدر
- غدد مخاطی
- غدغن
- غذای سنگین
- غذو
- پیر برد
- پیر بست
- پیر بی خواب
- پیر تسلیم
- پیر تعلیم
- پیر تن
- پیر جادو
- پیر جل
- پیر جوی
- لوس و ننر
- لوکر
- لویر
- کمند افکن
- کمند اندازی
- کمین اور
- شور و واشور
- کنار رودخانه
- کند نظر
- ستی فاطمه
- جامع ابهر
- مسعودی غزنوی
- امام ابوجعفر
- بگلر
- احبال
- احتراما
- احتما
- رغبت داشتن
- مجنی علیه
- محال سبعه
- گره گشای
- فارسیات
- فارص
- ابژ
- فاصله سنج
- فاضل اباد
- قابلیت قابل
- صلاح و مصلحت
- محمدشاه
- محمدعامری
- عرض شدن
- عرض لازم
- عرض وار
- تیکن
- تیکو براهه
- تیگره
- تیگلات پیلسر
- قلعه حاجی
- قلعه حسن خان
- قلعه حمام
- قلعه حیدر
- قلعه خالصه
- قلعه خان
- قلعه خرابه
- قلعه دره سی
- قلعه درویش
- زرد کردن
- زردشت بزرگ
- زرق سجاده
- سم الفار
- زرنیخ سفید
- زرین کتاب
- مورت
- قره قاج
- طمع برداشتن
- توضیع
- توصیف کردن
- ام مسلمین
- ام مسعود
- جازمیه
- تجدیدی
- تحریب
- تحریف کردن
- ابن مرزوق
- متعمق
- متفاضل
- متفرس
- متفرعه
- جنگ طلبی
- جنگ سود
- جنگ سگال
- جنگ و گریز
- دو دره
- دو دله
- کژدم فسای
- جنگ گاه
- شیات
- شیاق
- شیام
- شیب جامه
- شیبور
- شیتان
- کک ومک
- عریضی
- عریفی
- عریض شدن
- عریض کردن
- عریق
- عز من قائل
- عز و ناز
- کی زاده
- بهدان
- سورگ
- کی شاه
- اندون
- اندوه خوار
- اندوه خوردن
- اندوه سوز
- اندوهان
- اندیشه نما
- اندیشه گر
- ترس کردن
- ترسناکی کردن
- ترسیده کار
- ترش سر
- ترفیع دادن
- سه یکی
- سهاد
- سهاله
- سهاک
- سهبه
- سهرل
- سهرو
- سهرون
- خسرق
- خسرو اختران
- خسرو اشکانی
- خسرو اول
- خسرو بچه
- خسرو بیک
- خسرو خاور
- خسرو خرام
- خسرو خسروان
- مرتوی
- مرجعه
- مرجوح
- مرجوعه
- مرحبا گو
- مرحبه
- عمر هلالی
- صربه
- صروح
- عصیان نمودن
- عضدالدین سلجوقی
- عضو بره
- جاودان زی
- خط ابرو
- خط اجری
- عطا اباد
- زین اباد
- زین الدین اثاری
- زین کردن
- بتنه
- جعفر جنی
- بجار
- جمبوری
- بجرمی
- بجمیع
- بجند
- خبردار گفتن
- خت کندی
- جویل
- ختلان شاه
- خاور خدای
- ختنه جای
- ختنه کننده
- خاورانی
- خجالت اور
- خجالت بردن
- خاک برگ
- خاک توده
- خجالت زده شدن
- خاک جفت
- خاک جلوگیر
- عقیده داشتن
- عقیق رنگ