ترسناکی کردن

معنی کلمه ترسناکی کردن در لغت نامه دهخدا

ترسناکی کردن. [ ت َ کی ک َدَ ] ( مص مرکب ) وحشت کردن. بیمناک شدن :
بدرگاه من پای خاکی کنی
ز جوشیدنم ترسناکی کنی.نظامی.

معنی کلمه ترسناکی کردن در فرهنگ فارسی

وحشت کردن بیمناک شدن .

جملاتی از کاربرد کلمه ترسناکی کردن

در آن‌سوی باغ، بر کناره ساحل دریا، ایزدبانوی پیر خردمندی زندگی می‌کند. در دوردست، شخص ترسناکی را مشاهده می‌کند، گمان می‌کند شکارچی است، در میخانه‌اش را می‌بندد. گیلگمش صدای وی را می‌شنود و تهدید می‌کند به زور وارد خواهد شد. وی می‌پرسد که او کیست. او به وی می‌گوید که چگونه دوستش مرده‌است و اکنون خود از مرگ هراسان است، از وی یاری می‌خواهد برای گذر از دریا و رسیدن به اوتَنَپیشتی. وی به او هشدار می‌دهد که جستجویش بیهوده است و از خطرهای «آب‌های مرگ» می‌گوید اما به تفصیل توضیح می‌دهد در کجا قایقران اوتنپیشتی، اور-شانابی، را بیابد، همراه با خدمه‌اش، «افراد سنگی». گیلگمش به قایقران و همراهان غریبش هجوم می‌برد. زمانی که درگیری به پایان می‌رسد، او دربارهٔ جستجوی خود به اور-شانابی می‌گوید و برای پیدا کردن اوتنپیشتی کمک می‌خواهد. اور-شانابی آشکار می‌کند که گیلگمش با از میان بردن افراد سنگی، مانع از حرکت خود شده اما به گیلگمش یاد می‌دهد چگونه برای کرجی تیرک‌هایی به درازای بسیار زیاد بسازد تا برای پیش‌رانش جایگزینی باشند. آنها همراه با تیرک‌ها سوار بر قایق می‌شوند. هنگامی که همه تیرک‌ها تمام می‌شود، گیلگمش از پیراهن قایقران بادبان می‌سازد و از «آب‌های مرگ» گذر می‌کنند. پس از به ساحل رسیدن، گیلگمش داستان خود را برای اوتنپیشتی بازمی‌گوید. اوتنپیشتی وظایف شاهان را به او یادآوری می‌کند و از اجتناب‌ناپذیر بودن مرگ و زودگذر بودن زندگی سخن می‌راند.