جنگ گاه

معنی کلمه جنگ گاه در لغت نامه دهخدا

جنگ گاه. [ ج َ ] ( اِ مرکب ) میدان جنگ. عرصه. معرکه.معترک. جنگاه. ( ناظم الاطباء ) : پیغمبر از جای خود [ مدینه ] تا جنگ گاه [ ذی قار ] بدید. ( ترجمه تاریخ طبری بلعمی ). و دیگر روز بر مدار قلعه بر سبیل نظاره و مطالعه جنگ گاهها طواف میکرد. ( رشیدی ).

معنی کلمه جنگ گاه در فرهنگ فارسی

میدان جنگ عرصه معرکه

جملاتی از کاربرد کلمه جنگ گاه

گاه کند آشتی و گاه جنگ گاه بود شکر وگاهی شرنگ

و قتل حمزه در رسول خدا(ص ) سخت تاثير كرد و چون از جنگ گاه به (مدينه ) تشريف آورد و در اين هنگام كه كمتر خانه اى بود كه از آن بانگ گريه و سوگوارى بلندنباشد از جهت عزاى شهيد خود، جز از خانه حمزه . لهذا رسول خدا(ص ) اشك در چشمانش گرديد و فرمود. (( لكن حمزد لابواكى له )) . حمزه در اين روز گريه كن ندارد.

جنبش ضد جنگ به یک جنبش اجتماعی گفته می‌شود که معمولاً در مخالفت با تصمیم یک کشور برای آغاز یا انجام یک حمله‌ نظامی شکل می‌گیرد. اصطلاح ضد جنگ گاهی برای اشاره به مرام آشتی‌جویی (مخالفت با استفاده از هرگونه تسلیحات در منازعات) هم به کار می‌رود. جنبش‌های ضد جنگ اغلب با برگزاری تظاهرات و اعتصابات می‌کوشند بر یک دولت (یا چند دولت) فشار وارد آورند و یک جنگ را پایان دهند یا از رخداد آن پیشاپیش جلوگیری کنند.
از ایشان که مانده بدان جایگاه دهستان که بد نزد آن جنگ گاه