کژدم فسای. [ ک َ دُ ف َ ] ( نف مرکب ) افساینده و افسون کننده کژدم. آنکه علاج کژدم زده به افسون کند مثل مارافسای. ( آنندراج ). آنکه عقرب را افسون کند و گزیدگی او را معالجه نماید : زانکه زلفش کژدمست و هرکرا کژدم گزید مرهم آن زخم را کژدم نهد کژدم فسای.منوچهری.هزار مردم کژدم فسای دیدستی بیا و کژدم مردم فسای بین اکنون.امیر معزی ( از آنندراج ).
معنی کلمه کژدم فسای در فرهنگ فارسی
( کژ دم فسا ی ) ( صفت ) ۱ - آنکه عقرب را افسون کند و گزیدگی او را معالجه نماید : ( ز انکه زلفش کژ دمست و هر کرا کژدم گزید مرهم آن زخم را کژدم نهد کژدم فسای ) ( منوچهری )
جملاتی از کاربرد کلمه کژدم فسای
زانکه زلفش کژدمست و هر که را کژدم گزید مرهم آن زخم را کژدم نهد کژدم فسای