متضاده

معنی کلمه متضاده در لغت نامه دهخدا

( متضادة ) متضادة. [ م ُ ت َ ضادْ دَ ] ( ع ص ) با هم دیگر ضدکننده. ( غیاث ) ( آنندراج ). مؤنث متضاد. ج ، متضادات. و رجوع به تضاد و ماده قبل شود.

معنی کلمه متضاده در فرهنگ فارسی

( اسم ) مونث متضاد جمع : متضادات .

جملاتی از کاربرد کلمه متضاده

(و انسان را با نفس ناطقه آفريد كه اگر آن نفس را با دوبال علم و عمل پاك كند، پس از آن نفس ناطقه با گوهرهاى علت هاى نخستينش مشابه خواهدگشت ، و اگر مزاجش را معتدل سازد و از صفات متضاده دورى جسته ، طريق وسط وعدل را بپويد، پس با هفت آسمان مستحكم مشاركت خواهد نمود.)

از فضايل عجيبه و خوارق عادات آن حضرت اين كه ، جمع بين الاضداد و تاليف بين الاشتا بنموده بود، و صفات متضاده در حضرت جمع بود.