باخه زن
معنی کلمه باخه زن در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه باخه زن
تخم مار دراز و هر دو طرف آن يكسان است و تخم باخه گرد است و از همه جانب يكساناست و هر دو حرام گوشت اند، و تخم كبك و گنجشك و مرغ خانگى مخروطى است كه يكطرف پهن و جانب ديگر آن كشيده ست و اينها حلال گوشت اند (891).
زبس باران تیر و برق خنجر خزیده سر چو باخه ۳ زیر اسپر
و نیز گمان مبر که من همچون آن خرم که روباه گفته بود که دل و گوش نداشت. باخه پرسید که: چگونه است آن؟
باخه گفت: دل چرا رها کردی؟
نامهای دیگر برای لاکپشت در فارسی عبارتند از: سنگپشت؛ کاسهپشت؛ خشکپشت؛ کَشَف؛ کشتوک؛ کَشَو و باخه.
و باخه دوست من آنجا وطن دارد، و طعمه من در آن حوالی بسیار یافته شود. و نیز این جایگاه بشارع پیوسته است، ناگاه از راه گذریان آسیبی یابیم. اگر رغبت کنی آنجا رویم و درخصب و امن روزگار گذاریم.
آهو و زاغ و موش و باخه فراهم آمدند و ایمن و مرفه سوی مسکن، رفت بیش نه دست بلا بدامن ایشان رسید و نه چشم بد رخسار فراغ ایشان زرد گردانید. بیمن وفاق عیش ایشان هر روز خرم تر بود و احوال هر ساعت منتظم تر.
این موجود در فرهنگ ایران کهن مورد احترام بوده و به نام «زیریمیاک» شناخته میشده است. در برخی ترجمههای اوستایی این نام «خرامنده در سبزه» آمده است. در ادبیات فارسی نام سنگپشت نیز به کار رفته است. همچنین، باخه نام دیگر لاکپشت است.