ترفیع دادن
معنی کلمه ترفیع دادن در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه ترفیع دادن
در بخششهای اسکندریه که در اواخر سال ۳۴ پیش از میلاد و پس از تسخیر ارمنستان به دست آنتونی برگزار شد کلئوپاترا و سزاریون به عنوان فرمانروایان مشترک مصر و قبرس تاجگذاری کردند. همچنین الکساندر هلیوس به عنوان فرمانروای ارمنستان، ماد، و پارت؛ کلئوپاترا سلن دوم به عنوان فرمانروای برقه و لیبی؛ و بطلمیوس فیلادلفوس به عنوان فرمانروای فنیقیه، سوریه، و کیلیکیه تاجگذاری کردند؛ و نیز آنتونی کلئوپاترا را به لقب «ملکهٔ شاهان» مفتخر کرد. دشمنان او در روم از این میترسیدند که مبادا کلئوپاترا در فکر «. . . ترتیب دادن جنگی انتقامی باشد که در آن تمامی شرق در برابر روم صفآرایی کنند، خود را به عنوان امپراتریس جهان در روم بازشناساند، از کاپیتولیوم طلب عدالت کند، و یک قلمرو سلطنتی جهانی را ایجاد کند». سزاریون نه تنها تا مقام نایبالسلطنهٔ کلئوپاترا ترفیع داده شده بود، بلکه مفتخر به چندین لقب از جمله خداوندگار، پسر خدا، و شاه شاهان شده و در هیئت هورس تصویرپردازی شده بود. مصریان گمان میکردند که روح ایزدبانویشان، ایسیس، در کالبد کلئوپاترا حلول کردهاست زیرا که او خود را «نئا ایسیس» مینامید.
کایتل روز ۱۰ دسامبر سال ۱۹۱۸ در نامهای به پدر زن خود، اعلام کرد در آینده نزدیک از حرفه افسران «برای همیشه» کنارهگیری خواهد کرد. با این حال پس از جنگ به خدمت در رایشسور ادامه داد. پس از مدت کوتاهی خدمت در مرزبانی شرقی و فعالیت در ستاد یک تیپ جدید، برای دو سال مدرس دانشکده سوارهنظام در هانوفر بود. مدتی در ستاد هنگ ۶ توپخانه در میندن حضور داشت. پس از ترفیع به درجه سرگرد در سال ۱۹۲۳، از سال ۱۹۲۵ در بخش سازماندهی دفتر نیرو (عنوان پوششی ستاد کل) عهدهدار مسئولیت بود. در این جایگاه غالباً درگیر مسئله تأمین نیروی ذخیره برای رایشسور که طبق پیمان ورسای ممنوع بود، شد. او همچنین بر روی سازمان دادن آرایشهای مرزبانی شبهنظامی جهت محافظت از مرزهای شرقی آلمان با لهستان کار کرد. کایتل در این موقعیت با تعدادی از افسران از جمله والتر فون براوخیچ، فرمانده آینده کل نیروی زمینی، آشنا شد که در بعدها تعامل زیادی با آنها داشت. سال ۱۹۲۷ به فرماندهی گردان ۲ هنگ ۶ توپخانه در مونستر منصوب شد. سال ۱۹۲۹ با درجه سرهنگ دوم مجدداً به دفتر نیرو بازگشت و به ریاست بخش سازماندهی رسید. در جریان تسلیح مجدد آلمان نقشی کلیدی ایفا کرد. اریش فون مانشتاین اقدامات کایتل در زمینه سازمان نظامی را «عالیترین کارها» خواندهاست. کایتل ماه سپتامبر سال ۱۹۳۱ سفری به شوروی داشت. اطلاعاتی از نتایج و تجربیات نظامی این سفر در دست نیست اما او در نامهای به تاریخ ۲۹ سپتامبر، به تشریح احساس خود نسبت به اقتصاد روسیه و وضعیت کلی ارتش سرخ، به پدرش پرداختهاست. رهبری سفتوسخت به عنوان خصیصه نظام و احترامی که به ارتش سرخ گذاشته میشود، بیشترین تأثر را در او آفرید.
گئورگ توماس روز ۲۰ فوریه سال ۱۸۹۰ در فرست در براندنبورگ در خانوادهای از طبقه متوسط زاده شد. پدر او کارخانهدار بود. سال ۱۹۰۸ به عنوان درجهدار وارد نیروی زمینی امپراتوری آلمان آلمان شد و در سال ۱۹۱۰ در هنگ ۶۳ پیادهنظام به درجه ستوان دومی ترفیع یافت. سال ۱۹۱۴ آجودان گردان ۳ این هنگ بود و با آن در جبهات غربی و شرقی جنگ جهانی اول به نبرد پرداخت. سپس در جایگاههای مختلف ستاد هنگها و ستاد کل خدمت کرد. روز ۱۸ آوریل سال ۱۹۱۷ به درجه سروانی ترفیع گرفت و در ستاد لشکر ششم پیادهنظام در فرانسه خدمت نمود. با نشان دادن کفایت در میدانهای نبرد چندین نشان شامل نشان خاندان هونتسولرن، صلیب آهنین درجه یک، نشان مجروح و صلیب افتخار خدمت جنگی را دریافت کرد.
آرنیم اواخر سال ۱۹۴۲ به درجه ارتشبد ترفیع گرفت و به فرماندهی ارتش پنجم زرهی در تونس در شمال آفریقا برگزیده شد. میبایست در جریان عقبنشینی فیلدمارشال اروین رومل از مصر، موضع خود را حفظ میکرد. به هر طریق از عهده این مسئولیت برآمد. در ادامه اوایل سال ۱۹۴۳ با رومل در تلاش برای شکست دادن نیروهای متفقین در شمال غربی آفریقا بود. به هر حال این امکان برای آنها میسر نشد. رومل در نهایت ماه مارس سال ۱۹۴۳ آفریقا را ترک کرد و آرنیم به عنوان جانشین او، فرمانده گروه ارتش آفریقا شد. در این هنگام ورق جنگ علیه آلمان برگشته بود. او با گرفتاری به مشکلات بسیار شدید تدارکاتی قادر به حفظ سر ساحل تونس نشد و ماه مه به اسارت متفقین درآمد.
پادشاه ویلهلم اول پروس با انتخاب رنگها راضی شد: قرمز و سفید برای نشان دادن Margraviate of Brandenburg دولت انتخابکننده امپریال که جد پادشاهی پروس بود. غیبت طلا از پرچم نیز روشن ساخت که این دولت آلمان شامل «سیاه و طلائی» سلطنت اتریش نمیشود. پس از جنگ فرانسه و پروس باقی دولتهای آلمان جنوبی، با کنفدراسیون آلمان شمالی متحد شدند که منجر به اتحاد آلمان و ترفیع سلطنت پروس به امپراتور این دولت در سال ۱۸۷۱ شد. در قانون اساسی آن، امپراتوری آلمان، سیاه، سفید و قرمز را به عنوان رنگهای ملی خود حفظ کرد، سه رنگ قبلی که توسط کنفدراسیون آلمان شمالی استفاده میشد آنها را در سال ۱۸۹۲ رسماً به عنوان پرچم خود انتخاب نمود.
با نشان دادن استعداد کافی، ماه نوامبر ترفیع گرفت و به دانشکده جنگ در نایسه فرستاده شد. پس از گذراندن دورهها، ماه اوت سال ۱۹۱۰ با درجه ستوان دومی به هنگ خود بازگشت. سه سال آینده را به عنوان افسر سطح گروهان گذراند. جلب شدن توجه افسران مافوق به پشتکار و درایت او سبب گشت مدل با همان درجه ماه اکتبر سال ۱۹۱۳ در جایگاه آجودان یک گردان قرار بگیرد. در این جایگاه، شروع به اتخاذ آداب یک افسر سنتی پروسی از جمله استفاده از مونوکل کرد. او به عنوان «افسری جاهطلب و وظیفهشناس» مطرح گردید که ابایی از مطرح کردن آرای خود ندارد. مدل با هیچیک از افسران همکار خود رابطه دوستی برقرار نمیکرد؛ خصلتی که تا انتهای دوران خدمتش بدان سان بود.
دوران خدمت هایدریش در اساس، ترکیبی از ترفیعهای سریع، دورههای آموزشی سربازان ذخیره در نیروهای مسلح عادی و خدمات رزمی در خط مقدم بود. در طول ۱۱ سال خدمت او در اساس، هایدریش «تمامی درجات را طی کرد و بالا رفت» و از سرباز صفری به ارتشبدی رسید. او همچنین یک سرگرد در لوفتوافه بود و تا ۲۲ ژوئیه ۱۹۴۱ که هواپیمایش مورد اصابت آتش ضدهوایی شوروی قرار گرفت، نزدیک به ۱۰۰ مأموریت جنگی را انجام داده بود. هایدریش در پشت خطوط دشمن فرود اضطراری انجام داد. وی از یک گشت نیروهای شوروی فرار کرد و با یک گشت آلمانی پیشرو تماس گرفت. پس از این واقعه، هیتلر شخصاً به هایدریش دستور داد که برای از سرگیری وظایف اساس خود به برلین بازگردد. سابقه خدمت او همچنین نشان میدهد که او یک ستوان ذخیره نیروی دریایی هم بود اما در سال ۱۹۳۱ به دلیل «رفتار ناشایست یک افسر» با از دست دادن یک درجه، از کار برکنار شد و در طول جنگ جهانی دوم هیچ تماسی با نیرویهای ذخیره نیروی دریایی نداشت.
در پی آغاز جنگ جهانی دوم، مدل در این جایگاه با سپاه ۴ در کارزار لهستان حضور داشت. مدت کوتاهی پیش از تهاجم به فرانسه، ماه آوریل سال ۱۹۴۰ به درجه سرلشکر ترفیع گرفت و به عنوان رئیس ستاد ارتش شانزدهم منصوب گشت. با نشان دادن عملکرد مناسب، ماه نوامبر سال ۱۹۴۰ فرماندهی لشکر سوم زرهی به مدل سپرده شد. در این جایگاه سپهبد لئو گیر فون شوپنبورگ مافوق بلافصل او بود.
فیلم با صحنه فراری دادن چند تن از دوستان دیلینجر از زندان توسط او آغاز میشود. در این بین آلتر، شخصی که گویی برای او اهمیت بسیاری داشتهاست، میمیرد. از سویی دیگر، در سازمان افبیآی سروان «ملوین پرویس» که یک مأمور با تجربهاست به خاطر کشتن گنگستری به نام «چارلز فلوید» ترفیع میگیرد و باید روی پرونده دیلینجر و دستگیری او کار کند.