عریق

معنی کلمه عریق در لغت نامه دهخدا

عریق. [ ع َ ] ( ع ص ) مرد صاحب عِرق و اصل در کرم و در لؤم. ( منتهی الارب ). در مردمان و در اسبان ، آنکه او را رگی در کرم و در پستی باشد، و مقصود آن است که او کریم یا لئیم است. ( از اقرب الموارد ). اصیل. نجیب. || غلام عریق ؛ پسری نحیف جسم و سبک روح. ( از اقرب الموارد ).
عریق. [ ع ُ رَ ] ( اِخ ) موضعی است میان بصره و بحرین. ( منتهی الارب ). جایگاهی است مابین بصره و بحرین. ( از معجم البلدان ).

معنی کلمه عریق در فرهنگ فارسی

موضعی است میان بصره و بحرین جایگاهی است مابین بصره و بحرین

جملاتی از کاربرد کلمه عریق

چو کان عریق بود گوهرش نفیس آید شناسد آنکه تامل کند در این معنی

جاناتان ( یوسف عریقات ) و او برادری برادران اسب ( براک اوهورن )، کوئینتون ( آندره سالن )، باقلا پسر ( کیان لولی )، مایکی ( جی سی کیلن )، دینو (مایک ترناب)، شان ( جیمی تاترو )، و ویلی (جوی ناپو) از آپسیلون تتا، تیفانی سیمونز ( وایت الماس ) و دوستانش راین ماتیسون ( بلا تورن )، لیا دورو ( لکسی پانترا) و آدی واکر ( لیزا کوشی ) را به یک مهمانی هالووین دعوت می کند. پدر تیفانی برایان ( تایلر پری ) او را از حضور در جلسه منع می کند و بعداً از چت ویدیویی نامرتب او به وحشت می افتد. 

کدام گوهر و کان عریق‌تر که بود گهر محمد مسعود و کان علی یحیی