احتما

معنی کلمه احتما در فرهنگ عمید

پرهیز کردن بیمار از خوردن چیزی که برایش ضرر دارد.

معنی کلمه احتما در فرهنگ فارسی

محتم شاید
همدان

جملاتی از کاربرد کلمه احتما

راستی جز شربت وصلش مرا دارد زیان گر طبیبم احتما فرماید از غم خوردنش
گردونم از غذا بچه فرمود احتما نبضم ببین درست که بیمار نیستم
وامش از ابتلا بود چون کوه کامش از احتما شکسته چو نال
قلعه را در مساز بی‌بارو احتما باید، آنگهی دارو
احتما اصل دوا آمد یقین احتما کن قوت جانت ببین
نموده موعظتش احتما و آنگاهی ز نظم ریخته در حلقها شراب شفا
پس هیچ کس تو را می‌نبیند. تو خود را می‌مبین. آفت روزگار تو از دیدهٔ توست. تو را با غیرچه کار؟ کسی را که شفا از احتما باید طلبید او از تناول طلبد، از مردمان نباشد.
چون دلم بیمار تو شد کردم از غیر احتما وندرین پرهیز دیدم صحت بیمار خویش
چون مزاج هوا تبه شد و آب احتما یابد از طعام و شراب
و گفت: هر که به خدای بسنده کند سرش به صلاح باشد و گفت: هر که از مناهی او پرهیز کند سرش نیکو بود وهرکه غذاء خود نگاهدارد نفسش ریاضت یابد پس پاداش اکتفا صفوت معرفت بود و عاقبت تقوی حسن خلقت بودو عاقبت احتما تندرستی بود و اعتدال طبیعت بود.