معنی کلمه خاورانی در لغت نامه دهخدا
خاورانی. [ وُ ] ( اِخ ) احمدبن ابی بکربن ابی محمد به جوانی در سال 620 هَ. ق. درگذشت. وی یکی از ادبای تبریز است. ( از یاقوت در معجم البلدان ).
خاورانی. [ وُ ] ( اِخ ) محمدبن محمد خاورانی مکنی به ابوالحسن. یکی از فضلای قرن ششم هجری است که از قریه «خاوران » از قراء خلاط برخاست. یاقوت میگوید: من مسموعاتی از او بخط فرزندش یافتم که امضای ابومحمدبن ابی الحسن بن محمدبن محمد خاورانی نوه نظام الملک را داشت و آنچه بنظرم رسید او جماعتی از ائمه مشهور را دیده که از آن جمله اند در نیشابور شیخ الدین ابی محمد عبدالجباربن بیهقی خواری که از او حدیث شنیده است و از او ابوالحسن عبدالغفار فارسی و ابوعبداﷲ محمدبن فضل فراوی حدیث کرده اند. او میگوید بسن چهارسالگی ابو حامد غزالی را درک کردم و نیز ابوالقاسم محمدبن عمر زمخشری را ملاقات کردم و از او «کشاف » و «مفصل » شنیدم. او به ابوبکر محمدبن یوسف بن ابی بکر اربلی در ایام ملک ناصر صلاح الدین و چند کس دیگر اجازه داد. تصانیف او به این نام اند: 1- کتاب التلویح فی شرح المصابیح. 2- کتاب الشرح والبیان. 3- کتاب شرح حصار الایمان. 4- کتاب سیر الملوک. 5- کتاب بیان قصه ابلیس با پیغمبر( ص ). 6- کتاب نقاوة در فرائض. 7- کتاب النخب و النکت در فرائض. 8- کتاب القواعد و القوائد فی النحو. 9- کتاب نخبة الاعراب. 10- کتاب الادوات. 11- کتاب التصریف و غیر آن. ( از یاقوت در معجم البلدان ).