خاک توده

معنی کلمه خاک توده در لغت نامه دهخدا

خاک توده. [ دَ / دِ ] ( اِ مرکب ) توده خاکی که برای مشق تیراندازی سازند. ( آنندراج ) :
خاک توده زمین به آماجش سینه سپر ساخته. قزوینی در ابواب الجنان. ( از آنندراج ). || گلوله های خاک که اطفال با آن بازی می کنند :
خاقانیا نه طفلی از این خاک توده چند.خاقانی.

معنی کلمه خاک توده در فرهنگ فارسی

توده خاکی که برای مشق تیراندازی سازند.

جملاتی از کاربرد کلمه خاک توده

یک زنده دل نماند که آواز دهد کین خاک توده گلخن ویران نه گلشن است
گرد این خاک توده ی غدّار
در تو را به همه شرق و غرب نفروشم که خاک توده فانی ندارد این مقدار
بهر یک خامش این همه فریاد بهر یک خاک توده این همه باد
دست کمال بر کمر آسمان نشاند آن گوهر ثمین که در این خاک توده بود
تا شد نشان عمر در این خاک توده گم هر دم کمان یأس کشد تیر آه ما
خور تیغ زن گرچه هرشب زبأست درین خاک توده گزیند تواری
بر فلک زان مسیح سر بفراشت که بدین خاک توده خانه نداشت
بری مگر گرو راست ز هم کیشان چو تیر صاف ازین خاک توده پران باش
او در این خاک توده بیگانه است زانکه با عقل یار و همخانه است