خجالت بردن. [ خ َ / خ ِ ل َ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) خجالت کشیدن. تحمل خجالت کردن. کسب خجالت کردن : باندازه بود باید نمود خجالت نبرد آنکه ننمود و بود.سعدی ( بوستان ).گربقیامت رویم بی خرو بار عمل به که خجالت بریم چون بگشایند بار.سعدی.قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند بس خجالت که ازین حاصل اوقات بریم.حافظ.
معنی کلمه خجالت بردن در فرهنگ فارسی
خجالت کشیدن تحمل خجالت کردن
جملاتی از کاربرد کلمه خجالت بردن
شبنمی در کار دارد گلشن عرض قبول جز خجالت هرچه آنجا میتوان بردن مبر
در تابستان ۲۰۰۹ پتینسون رابطهٔ عاشقانهای را با کریستین استوارت همبازیاش در گرگ و میش آغاز کرد. برای مدت طولانی، دو نفر تصمیم گرفتند که دربارهٔ زندگی خصوصی خود صحبت نکنند و ارتباطشان را تأیید نکردند، اما عکسهای عکاسان و گزارشات شاهدان عینی، توجه رسانهها و گمانهزنیهای طرفداران را به وجود آورد و توجهها را بخود جلب کرد. با این حال، استوارت رسماً رابطهٔ خود را با پتینسون برای نخستینبار در ژوئیهٔ ۲۰۱۲، زمانی که مجلهٔ «هفتگی ما» عکسهای استوارت را با روبرت سندرز، کارگردان ''سفید برفی و شکارچی''، منتشر کرد، رسماً تأیید کرد. روزی که این عکسها منتشر شد، سندرز، که ۱۹ سال از استوارت بزرگتر بود و در آن زمان ازدواج کرده بود، همانطور که استوارت از طریق مجلهٔ People Magazine بهصورت عمومی عذرخواهی کرده بود، او نیز برای این امر اعلام کرد: «من عمیقاً برای صدمه و خجالت به کسانی که به من نزدیک شده بودند و همهٔ این افراد را تحت تأثیر قرار دادم متأسفم. این بیملاحظگی آنی به خطر انداخته یکی از مهمترین چیزها در زندگیام را، کسی که من بیشتر از همه به او احترام میگذارم و او را دوست دارم. رابرت. من او را دوست دارم، او را دوست دارم و من خیلی متأسفم.» این زوج در اکتبر ۲۰۱۲ با یک دیگر آشتی کردند، اما در نهایت در ماه مهٔ ۲۰۱۳، زمانی که پتینسون در حال بردن اقلام شخصی از خانهٔ استوارت بود، از یک دیگر جدا شدند.
خجالت بایدم بردن ز رویت چو گویم نسبت رویت به ماهست
روزى گويا براى نماز صبح وارد مسجد شد و هنوز هوا تاريك بود، و مردم از نماز فارغ شده بودند، و هر كس در جاى خود نشسته بود، او شروع كرد از سر و گردن مردم رد شدن، و مـى گـفت راه بدهيد راه بدهيد، تا رسيد به مردى . آن مرد گفت : تو مگر بيش از يك جامى خواهى ؟ خوب همينجا بنشين . قيس در حالى كه سخت ناراحت بود، همانجا پشت سر آن مردنـشـسـت ، وقـتـى هـوا روشـن شد پرسيد اين كيست . گفت : من فلانيم . ثابت گفت آهان پسرفـلان زنـى ! و نـام مـادرش را بـرد. و ايـن رسـم جـاهـليت بود كه مردم را با نام بردن ازمادرشان سرزنش مى كردند. آن مرد سرش را از خجالت پايين انداخت ، و در اينجا بود كه اين آيه نازل شد - نقل از ابن عباس .