مرجوح

معنی کلمه مرجوح در لغت نامه دهخدا

مرجوح. [ م َ ] ( ع ص ) چربیده. مایل گردیده. ( آنندراج ). ترجیح داده شده. برتر. ( ناظم الاطباء ). رجحان داده. برتری داده شده. || مقابل راجح. مردود. نامقبول : سپاه صادق خان را به سلطنت مرجوح دانسته. ( مجمل التواریخ گلستانه ص 285 ).

معنی کلمه مرجوح در فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) رجحان داده ، برتری داده شده ، ج . مرجوحین .

معنی کلمه مرجوح در فرهنگ عمید

ترجیح داده شده، برتری داده شده.

معنی کلمه مرجوح در فرهنگ فارسی

( اسم ) رحجان داده برتری داده شده جمع : مرجوحین : ... سپاه صادق خان رابسلطنت مرجوح دانسته ...

معنی کلمه مرجوح در دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:ترجیح بلامرجح

معنی کلمه مرجوح در ویکی واژه

رجحان داده، برتری داده شده ؛
مرجوحین.

جملاتی از کاربرد کلمه مرجوح

پس از آنچه گذشت اين معنا روشن گرديد كه مهلت دادن ابليس تا روز وقت معلوم ، ازباب تقديم مرجوح بر راجح و يا ابطال قانون عليت نيست . بلكه در باب آسان ساختن امر امتحان است و لذامى بينيم دو طرفى است و درمقابل ابليس ملائكه را هم مهلت داده ، پس ديگر چه جاى اشكال است .

و ايـن آيـه شريفه حجتى تمام براين معنا اقامه مى كند كه بر هر كس واجب است به دسته يادآوران خدا و مراقبين اعمال بپيوندد، نه به آنهايى كه خدا را فراموش كردند. بيان اين حجت آن است كه اين دو طائفه - يعنى يادآوران خدا و فراموشكاران خدا و سومى ندارند -و سـايـريـن بـالاخـره بـايـد بـه يكى از اين دو طائفه ملحق شوند، و اين دو طائفه يكسان نيستند تا پيوستن به هر يك نظير پيوستن به ديگرى باشد، و آدمى از اينكه به هر يك مـلحـق شـود پـروايـى نداشته باشد، بلكه يكى از اين دو طائفه راجح ، و ديگرى مرجوح اسـت ، و عـقـل حكم مى كند كه انسان طرف راجح را بگيرد، و آن را بر مرجوح ترجيح دهد وآن طرف يادآوران خدا است ، چون تنها ايشان رستگارند، نه ديگران ، پس ترجيح در جانب ايشان است ، در نتيجه بر هر انسانى واجب پيوستن به آنان را اختيار كند.

اسناد فعل به خداوند در صورتى كه راجح باشد رواست ، ولى اگر مرجوح بود مانندهبوط ناشى از ازلال و اخراج ابليسى نارواست ؛ زيرا سيئه گرچه من عند الله است ، ولى من الله نيست .

مساءله 11 - همانطور كه سوگند به امرى مرجوح (يعنى انجام كارى كه نكردنش بهتر است يا ترك عملى كه انجامش بهتر است ) منعقد نمى شود در امرى هم كه راجح بوده و بر انجامش سوگند ياد كرده ولى بعدا مرجوح شده آن سوگند شكسته مى شود، واگر دوباره از مرجوحيت درآيد و راجح شود سوگندمنحل شده بنابراقوى دوباره منعقد نمى شود.

در جواب ممكن است گفته شود مورد تنزيه ، ترجيح مرجوح بر راجح و ترجيح يكى از دومتساوى بر ديگرى و تبعيض نارواست ؛ زيرا فرشتگان پس از استنباى خداوند و روشن شدن شايستگى آدم و عدم توان و استعدادشان ، پى بردند كه عدم تعليم اسماء به آنان از باب منع فيض نبود؛ بلكه براى آن بود كه آنان توان چنين را نداشتند و مستعد براى شاگردى بى واسطه خداوند نبودند. سبحانك يعنى تو ازبخل ورزى و از عدم اعطاى خلافت يا علم در موردى كه توان و قابليت آن وجود دارد منزهى .

نظير اين بحث ، بحثى است كه پيرامون انظار ( مهلت دادن ) كه در جمله (انك من المنظرين) است كرده اند كه اين مهلت دادن به ابليس و او را براى هميشه به جان بشر انداختن كار قبيحى است ، و ترجيح دادن مرجوح بر راجح است .

خلاصه آن كه ، 1 هر چيزى كه اعتقاد به آن لازم يا ممنوع است و يا تخلق به آن راجح يا مرجوح است و يا امتثال آن شايسته يا اجتناب از آن راجح باشد، خواه به نحو وجوب يا  استحباب و خواه به نحو حرام يا مكروه ، مطلبى است دينى (به لحاظ مقام ثبوت )

لازم است توجه شود كه چون خداوند سبحان به مقتضاى (هوالاءول ) آغاز هر كار و هر شاءن است ، اگر كارى بدون توجه به او آغاز شود منقطع الاول است ؛ چنانكه اگر كار و شاءنى بدون قصد قرب به او كه (هو الاخر ) است ، انجام شود منقطع الآخر و ابتر خواهد بود . از اين رو لازم است كه هر كارى به نام خدا آغاز شود. قهرا چنين كارى بى رجحان نيست ؛ زيرا كار مرجوح كه خدا از آن ناراضى است هرگزبه خداوند نسبت ندارد .