شور و واشور. [ رُ ] ( اِ مرکب ) شورواشور. جامه یدکی. جامه واگردان دار. جامه وواگردان آن. جامه ای با جامه دیگر که یکی را بپوشندو دیگری را آنگاه که اولی شوخگن شود برکنند. دو جامه که یکی در بر دارند و دیگری را به شستن داده اند. - امثال : رخت شور و واشور ندارد ؛ جامه اش منحصر به همان است که پوشیده. ( از یادداشت مؤلف ). و رجوع به شورواشور شود.
معنی کلمه شور و واشور در فرهنگ فارسی
جامه وا گردان دار جامه و وا گردان آن
جملاتی از کاربرد کلمه شور و واشور
همه جا زن و مرد، دختر و پسر سرگرم بازديد از غرفه هاى داخلى و خارجى نمايشگاهبودند.ناگهان صداى اذان به گوش رسيد ككه دعوت بهمنيار و نيايش با خداى خالق رااعلام مى كرد.دنبال صداى اذان حركت كرديم و آدرس مسجد را جويا شديم ، وقتى به مسجدنمايشگاه رسيديم ، آنجا مملو از جمعيت نمازگزار بود، به سختى جايى را پيدا كرده ،نماز خواندم .بعد از پايان نماز جماعت باز هم زن و مرد مسلمان ، براى اقامه نماز هجوم مىآوردند، منظره بسيار روح بخشى بود كه در ميان آن همه غوغاى مادى ، مسجد منادى معنويتمى درخشيد و بهار انسانيت با نماز مى باريد، به راستى باحال و هواى ملكوتى نماز، شور و شكوه خاصى بر فضاى نوزدهمين نمايشگاه بينالمللى طنين مى افكند.
پرم از شور و، بر لب موج اظهارم نمیآید بگو واعظ چه همچشمی است با ما میکند دریا
میگفت که این شور و نوایم ز دگر جاست این زمزمه از نای شنیدیم شنیدیم
بلبل شوریده دل، شور و شغب را بهل جلوه گلزار بین، در گذر از قیل و قال
رخ جانان ز ما پیداست امروز ز ما این شور و هم غوغا است امروز
از بخت شور و تلخی عمرم خبر نداشت آن کز خدای خواست به صد آرزو مرا
شور و حالى بين همه افتاده بود. قرار بود اولين نماز وحدت آن جا خوانده شود.رزمندگان با عشق و علاقه مسجد را تميز كردند، حتى خاك كفشها را هم پاك مى كردند. ازهمان روز جمعه ، مسجد كاملا پر شده بود و حتىداخل حياط مسجد هم جمعيت ايستاده بود.
بنمودمی نشانی ز جمال او ولیکن دو جهان به هم برآید سر شور و شر ندارم
به یاری دارای چین آمده ست همه دل پر از شور و کین آمده ست
پهلوانى امام ، نه تنها در ميدان جنگ بود، بلكه در روشن بينى و پاكدلى و بلاغت وسحر بيان و اخلاق فاضله و شور و ايمان وبلندى همت و يارى ستمديدگان و نااميدان ، ومتابعت حق و راستى و خلاصه ، در همه صفات حسنه پهلوان بود. قضاياى على (ع ) هرچند مدتها بر آن گذشته است ، امام هنوز سودهاى بسيار از آن بر توان گرفت ، و هرگاهبخواهيم بنياد زندگى نيكو و سعادتمند بگذاريم . بايد به آن رجوع كنيم و دستورنقشه از وى بگيريم .
امام حسين (ع ) ابتدا عموزاده خود - مسلم بن عقيل - را كه مردى كاردان ، رشيد، شجاع وفداكار بود به كوفه فرستاد تا مردم را بيازمايد و بدرستى دعوت آنها پى ببرد.كوفيان ابتدا مقدمش را گرامى داشتند و 12 هزار نفر با وى بيعت كردند و با شور و شعفچشم به راه امام حسين (ع ) نشستند. مسلم به امام (ع ) نامه نوشت و اوضاع مساعد كوفه واشتياق مردم آن سامان را به امام گزارش داد.
افکند شور و ولوله ای کز خروش آن در قصر خود یزید قساوت سیر گریست
حكيم سبزوارى به فارسى و به عربى شعر مى سروده و در اشعارش به اسرارتخلص مى كرده است هر چند در هر دو قسمت ، شعر دست پايين فراوان دارد، اما در هر دوقسمت برخى اشعار دارد كه در اوج زيبايى وكمال و شور و حال است .
مانند غنچه سر به گریبان در آورند شور و نوای بلبل شوریده سر کنند
بعد از ۳۷ سال آواره گی مخفی در آن زمان ۴۳ ساله بود، دوباره به بدخشان بازگشت. مخفی بدخشی سالهای سال آرزوی دیدن زادگاه اصلی اش را در دل میپرورانید، بانو مخفی در اولین دیدار بعد از بازگشت، غزلی زیبایی را با شور و حال خاص چنین سروده است
کان زبانها که اصل شور و شرست همه اندر دهان یکدگرست