معنی کلمات حرف "ه" - صفحه 11
- هنری
- هندستان
- هفت کحلی
- هفت گردون
- هم تن
- هیاطله
- هاشم بن عتبه
- هفت تن
- هواداری
- هیث
- هیر
- هیروشیما
- همه کسی
- هیشوی
- همهام
- هی مری
- هم رده
- هم رزم
- هم رنگ بدنه
- هم ریختن
- هم زمین
- هم زنجیر
- هم سامان
- هم ذوق
- هم رازی
- هم رخت
- هند جگرخوار
- هند حنا
- هند و اروپائی
- هند گشای
- هنداز
- هندبار
- هندخاله
- هندر
- هندسه اقلیدسی
- هندلان
- هندمینی
- هنده
- همپارش
- همچ
- همچنو
- همچونین
- همک
- همی جان
- همیره
- همیس
- همیم
- همیمه
- همینه
- همیون
- هنام
- هنب
- هنبر
- هنجن
- هم سکه
- هم شغل
- هم شوی
- همزبانی
- همسالی
- همسانه
- همسر ابولهب
- همل
- همه روزه
- همه شان
- همه فن حریف
- همه گیرشناسی
- هموار کردن
- همورابی
- هم سبق
- هم سرای
- هم سطح
- هم سلک
- هم سنگی
- هم سو
- هم سپر
- هیا
- هیثم
- هیزه
- هادیه
- هارونو
- هانون
- هاکین
- هجوگو
- هدسه
- هرر
- هرزاب
- هرهره
- هروک
- هریجان
- هزاردره
- هاهن
- هاکی سالنی
- هبرید جدید
- هبوط ادم
- هبیره
- هتکه پشت
- هجرت به حبشه
- همرش
- همس
- همشه
- همه چیزخوار
- همیر
- همیشه جوان
- هنجام
- هندودر
- هندکی
- هنرهای تزیینی
- هنوات
- هوا کردن
- هواپیمائی
- هواک
- هواگرد سبک
- هوخت
- هودی
- هوس پختن
- همدانیان
- همراه بودن
- همراه شدن
- هلیلان
- هم خاک
- هم رسته
- هم رفیق
- هم عرض
- هم نوا
- هم پوست
- هم کسب
- همتاه
- هست و بود
- هزاوه
- هزارسب
- هزار رنگ
- هریره
- هرمزد اردشیر
- هدیل
- هدفه
- هوسبازی
- هوش رفته
- هوشنگ انصاری
- هوف
- هونگ
- هوکه
- هوین
- هی هی
- هزی
- هشام جعیط
- هضم کردن
- هفت بیجار
- هفت خانی
- هلب
- هلبه
- هلوان
- هشام بن حکم
- هرجاب
- هشت باغ
- هفت پرده
- هفته وحدت
- هم طارم
- هم عقیدت
- هم شاگردی
- هم شنوی پیش سو
- هم شنوی
- هم سلیقه
- هم سنجی صوتی
- هم سنخ
- هم شار
- هم شاری
- های و هو کردن
- هایلی سلاسی اول
- هباء منثور گردید
- هباء منثورا شدن
- هبط حق
- هبه به محارم
- هبوط حوا
- هت و مت
- هتل اختصاصی
- هتل اقتصادی
- هزینۀ واقعی کار انجام شده
- هزینۀ پست الکترونیکی
- هست و استا
- هست و بود کردن
- هسته های میعان ابر
- هستی جاودانه
- هش داشتن
- هش رفته
- هش زدای
- هشام بن سالم جوالیقی
- هواگرد پیش تولید
- هواگرد پیشرو
- هواگرد کوچک
- هوای احتراق
- هوای اولیه
- هوای خفتان پوش
- هورمون موضعی
- هوس داشتن
- هفت کره
- هفت پر ثریا
- هفت نان
- هفت مهره ٔ زرین
- هفت محیط
- هفت مادر