هرجاب

هرجاب

معنی کلمه هرجاب در لغت نامه دهخدا

هرجاب. [ هَِ ] ( ع ص ) دراز از مردم و جز آن. ( منتهی الارب ). هرجب. ( اقرب الموارد ). || عظیم و ستبر از هر چیز. ( اقرب الموارد از التاج ). رجوع به هرجب شود.
هرجاب. [ هََ / هَِ / هَُ ] ( اِخ ) موضعی است. ( منتهی الارب ). در شعر عامربن طفیل مذکور است. ( معجم البلدان ).
هرجاب. [ هََ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان برغان ولیان شهرستان کرج واقع در 33 هزارگزی شمال باختری کرج و 9 هزارگزی شمال راه شوسه کرج به قزوین. جایی کوهستانی و سردسیر و دارای 278 تن سکنه است. محصول عمده اش غلات و بنشن و انگور و میوه های دیگر و آب مشروب آن از قناتهاست. کار مردم زراعت و گله داری و کرباس بافی و جاجیم بافی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).

معنی کلمه هرجاب در دانشنامه عمومی

هرجاب، روستایی از توابع بخش چندار شهرستان ساوجبلاغ در استان البرز ایران است.
این روستا در دهستان چندار قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۹۱ نفر ( ۲۴خانوار ) بوده است. نام خانوادگی اهالی اصیل هرجاب عبارت است از چپردار - زعیم زاده - چرخگرد حسینی میباشد

جملاتی از کاربرد کلمه هرجاب

حمام هرجاب مربوط به دوره قاجار است و در شهرستان ساوجبلاغ، بخش چندار، دهستان چندار، روستای هرجاب واقع شده و این اثر در تاریخ ۶ اسفند ۱۳۸۵ با شمارهٔ ثبت ۱۷۵۸۰ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.