هم سپر. [ هََ س ِ پ َ ]( ص مرکب ) دو تن که سپربرسپر نبرد کنند : گردسترسش بدی به تقدیر بر هم سپران خود زدی تیر.نظامی.پیغام به تیغ و نیزه تاچند با هم سپران ستیزه تا چند؟نظامی.
معنی کلمه هم سپر در فرهنگ فارسی
دو تن که سپر بر سپر نبرد کنند
جملاتی از کاربرد کلمه هم سپر
ز مه چو بر سپر تیغ زن نشیند رنگ جهان ز رأیش هم تیغ و هم سپر یابد
عجز ما آن سوی تسلیم گرو میتازد سایه در جنگ سپر هم سپر انداخته است
به سینه بدرید هامون ز هم سپر درربود از دلاور به دم
دادگرا آن یگانه گوهر رخشان چیست که هم تیغ تیز و هم سپر آمد
تا بود زین سان هلاک خسم او، از آفتاب هم سپر گیرد بکف گردون و هم خنجر کشد