[ویکی شیعه] هشام بن سالم جوالیقی جعفی، از اصحاب امام صادق(ع) و امام کاظم(ع). تخصّص او در علم کلام بیش از فقه بود. امام صادق(ع) در برخی مسائل کلامی مانند توحید به او ارجاع می داد. او روایاتی را از امام صادق و امام کاظم نقل کرده است. و از نظر علمای رجالی فردی ثقه به شمار می آید. نام وی در سلسلسه سند ۶۶۳ حدیث در کتب حدیثی شیعه آمده است. هشام پس از شهادت امام صادق(ع)، در ترویج امامت امام کاظم(ع) نقش داشت. وی آثاری نیز داشته است که مشهورترین آنها کتابی درباره معراج است.اهل سنت برخی آراء خاص در توحید را به هشام نسبت داده اند. هشام بن سالم اصالتاً از اهالی جوزجان که منطقه ای در نواحی بلخ خراسان بوده می باشد. برخی از منابع وی را از جمله اسرا به حساب آورده اند ولی با توجه به این که فتح جوزجان در سال ۳۳ هجری قمری بوده، ظاهراً پدر یا اجداد وی از اسرا بوده اند. هشام بن سالم تا سال ۱۸۳ هجری قمری زنده بوده است. وی در مدینه، خدمتکار بشر بن مروان بود. کنیه اش ابومحمد است. به وی غلام جعفی جوالیقی و علاف نیز می گفتند. وی از اصحاب امام صادق و امام کاظم است. وی بر مباحث کلامی تسلط داشت و نامش در شمار راویان حدیث نیز ذکر شده است. بر پایه روایتی هنگامی که پس از شهادت امام صادق(ع) عبدالله افطح ادعای امامت کرد. هشام بن سالم و مؤمن طاق از او درباره زکات پرسیدند و با پاسخ وی دچار تردید شدند. هشام با برخوردی که با امام کاظم(ع) داشت، تردیدش برطرف شد و امامت آن حضرت را در بین خواص اصحاب امام صادق(ع) تبلیغ می کرد. این کار او سبب شد اطراف عبدالله افطح خلوت شود و عبدالله کسانی را گماشته بود تا او را کتک بزنند.
جملاتی از کاربرد کلمه هشام بن سالم جوالیقی
130- فلسفه تحريم ربا هشام بن حكم از امام صادق عليه السلام از سبب تحريم ربا پرسيد. حضرت فرمود:اگر ربا حلال مى بود، مردم تجارات و حرفه هاى مورد نياز خويش را ترك مى گفتند.پس خداوند ربا را حرام فرمود تا مردم از حرام به سوىحلال و تجارات و خريد و فروش بگريزند... (133)
اين عمرو بن عبيد - همان كسى است كه ((هشام بن الحكم )) به طور ناشناس وارد مجلسدرسش شد و از او در باب امامت سؤ الاتى كرد و او را سخت مجاب ساخت . عمروبن عبيد ازقوت بيان پرسش كننده ناشناس حدس زد كه او هشام بن الحكم است . بعد از شناسايى ،نهايت احترام را نسبت به او به عمل آورد(31).
هشام بن عبدالملك (دهمين خليفه اموى ) در زمان خلافت خود (كه ازسال 105 تا 125 قمرى ، به مدت 20 سال ادامه داشت ) تلاش نمود تا برادرزاده خود،وليد بن يزيد را از ولايت عهدى خويش عزل نمايد و به جاى او، فرزند خود را به اينمقام منصوب كند.
و چـه جـالب مـى فـرمـايـد: امـام صـادق (عـليـه السـلام ) درذيـل همان روايت هشام بن حكم : و لو كان كل قوم انما يتكلمون على بلادهم و ما فيها هلكوا، وخـربـت البـلاد، و سقطت الجلب و الارباح و عميت الاخبار... (اگر هر قوم و ملتى تنها ازكشور و بلاد خويش سخن بگويند و تنها به مسائلى كه در آن است بينديشند همگى نابودمـى گـردند و كشورهايشان ويران مى شود، منافع آنها ساقط مى گردد و اخبار واقعى درپشت پرده قرار مى گيريد).
هشام بن سائب كلبى گويد: از پدرم شنيدم كه مى گفت : من بنى اود را ديدم فرزندان وخدام خود را به سب على بن ابيطالب تعليم مى دادند. مردى از آنها به نام عبدالله بنادريس بر حجاج بن يوسف داخل شد و با او سخنى گفت كه حجاج را به خشم آورد. عبداللهگفت : با ما به درشتى سخن نگو اى امير، امروز نه در قريش و نه ثقيف كسى بهفضيلت ما نمى رسد و هر منقبتى كه آنها دارند ما هم داريم .
و در نهايت ، توسّط هشام بن عبدالملك مروان به وسيله زهر، مسموم گرديد،
در كافى از بعضى راويان اماميه ، و سپس بعد از حذف بقيه سند، از هشام بن حكم روايتكرده كه گفت : ابوالحسن موسى بن جعفر (عليه السلام ) به من فرمود: اى هشام خداىتعالى كه فرموده : (و لقد آتينا لقمن الحكمه ) منظور از حكمت فهم وعقل است .
هشام بن حكم از امام صادق عليه السلام از سبب تحريم ربا پرسيد. حضرت فرمود:((اگر ربا حلال مى بود، مردم تجارات و حرفه هاى مورد نياز خويش را ترك مى گفتند.پس خداوند ربا را حرام فرمود تا مردم از حرام به سوىحلال و تجارات و خريد و فروش بگريزند...))(142)
طاغوت زمان امامت : هشام بن عبدالملك و وليد بن عبدالملك .