هم سنخ
معنی کلمه هم سنخ در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه هم سنخ
بعد از آنكه خداى تعالى حجت بالغه در رسالت پيامبرش و درنزول كتاب او از ناحيه خود را ذكر كرد و بعد از آنكه فرمود: اين كتاب از سنخ وحيى استكه به انبياى قبل از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) وحى مى شده و اينكه اين كتابمقرون به شهادت او و شهادت ملائكه اوست ، هر چند كه او براى شهادت كافى است ، اينكدر اين آيه ضلالت كسانى را كه به اين حجت بالغه كفر بورزند و ا ز آن اعراض كنند،هر كس كه باشند، چه يهود و چه نصارا، محقق و تثبيت نموده است 0
ديـگـر اينكه منظور از اين جمله طلب فزونى است ، يعنى (آيا باز هم افراد ديگرى پيدامـى شـونـد كـه بـه دوزخ بيايند)؟! و اصولا طبيعت هر چيزى اين است كه هم سنخ خود رادائما جستجو كند و هرگز سير نمى شود، نه بهشت از نيكوكاران ، و نه دوزخ از بدكاران.
جیمز فری نویسنده دیگری است که به خاطر جعل خاطراتش ملامت شده است. او کتاب یک میلیون تکه کوچک را به عنوان شرح حال خودش از درگیری با اعتیاد به مواد مخدر و مشاهداتش از سیستم قضایی و ترک اعتیادش منتشر کرد. حقیقت «فرار خیالی» او وقتی روشن شد که خانواده و دوستانش اظهار کردند که او هیچگاه به مواد مخدر اعتیاد نداشته و زندانی نشده است. فری متعاقباً با ۱۰ پرونده دادخواهی سنخی از جمله قصور، تبلیغات غلط و نقض قرارداد مواجه شد. قلب تمام این تعقیبها، اتهام جعل و تقلب ادبی بود.
دوم اينكه وحيى كه انبياء از غيب مى گيرند، از سنخ مدركات ما، و آنچه كه ما با حواس وبا عقل نظرى خود درك مى كنيم ، نيست ، و وحى غير فكر صائب است ، و اين معنا در قرآنكريم از واضحات قرآن است ، بطوريكه احدى در آن ترديد نمى كند، و اگر كسىكمترين تاءمل و دقت نظر و انصاف داشته باشد، آنرا درمى يابد.
غرض آنكه به انسان كامل صفت تمليك داده شد كه در هر چه كه اراده كند دست تصرفدراز كند و به اذن الله كار كند (و با كن انشاء و خلق النفس الانسانيه بحيث يكونلها اقتدار على ايجاد الاشياء المجرده و الماديه لانها من سنخ الملكوت و عالم القدره والسطوه و الملكوتين لهم اقتدار على ابداع الصور العقليه القائمه بذواتها و تكوينالصور الكونيه القائمه بالمواد الى ان قال فخلق النفس مثالا له ذاتا و صفاتا وافعالا.. و جعلها ذات مملكه شبيهه بمملكه بارئها يخلق ما يشاء و يختار لما يريد...اللهم الا لبعض المتجردين عن جلبات البشريه من اصحاب المعارج فانهم لشدهاتصالهم بعالم القدس و محل الكرامه و كمال قدر تهم يقدرون على ايجاد امور موجودةفى الخارج مترتبه عليها الاثار) (113)
«بدان که ویرانشهری که کران تا کرانِ فلات ایران را در این چهلسالهٔ شوم، همچون جذامی درنَوردیده، نه از فرهنگِ والای ایرانی، که مطلقاً معلولِ بدعتی است که دجالی از سنخ خبیثت در اخلاق و در ایمان آورده…؛ اگر فروپاشی در ایمان و در دینِ مردم بوده، مسوولیت آن، مستقیماً متوجه تو و نظامِ تو است. بدان که فقری که پردهٔ شومش را در ایران گسترده، نه از اخلاق و از مهر ایرانی، که مطلقاً معلولِ علتی است که هم نام و هم کارنامهاش، هم نظریه و هم قانون پایهاش جملگی از تو و از تبارِ منحوس تو برخاسته».
و (واى رسول ما) تو را از حقيقت روح پرسش مى كنند، جواب ده كه روح از سنخ امرپروردگار من است (و بدون واسطه جسمانيات بلكه به امر الهى به بدنها تعلق مىگيرد) و آنچه از علم به شما روزى شده بسيار اندك است (85).
چون بين غذا و مغتذى بايد سنخيت باشد، غذاى بدن مادى و از جنس اوست و غذاى روحمعنوى و از سنخ اوست اگر دبن گرسنه باشد باتحصيل مطالب بلند علمى سير نمى شود.
در جواب مى گوئيم : معناى عفو در دو مورد مختلف است و هر يك مصداقى خاص دارد هر چندكه در مفهوم يكى باشند به هر دو عفو گفته شود و هيچ دليلى نيست كه دلالت كند عفو ومغفرت و امثال اين مفاهيم در همه موارد يك سنخ دارد، بلكه ما در سابق گفتيم كه در هر موردمعناى خاصى دارند كه بيانش گذشت .
پس ، از آنچه گذشت اين معنا روشن گرديد كه امر خدا عبارت از كلمه ايجاد او است و كلمهايجاد او همان فعل مخصوص به او است بدون اينكه اسباب وجودى و مادى در آن دخالتداشته و با تاءثيرات تدريجى خود در آن اثر بگذارند اين همان وجود ما فوق نشاءهمادى و ظرف زمان است و روح به حسب وجودش از همين باب است يعنى از سنخ امر و ملكوتاست .