هیشوی

معنی کلمه هیشوی در لغت نامه دهخدا

هیشوی. [ ] ( اِخ ) صنعتکار رومی :
یکی پیره سر بود هیشوی نام
جوانمرد وبیدار و با فر و کام.فردوسی.

معنی کلمه هیشوی در فرهنگ اسم ها

اسم: هیشوی (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: hishuy) (فارسی: هیشوی) (انگلیسی: hishuy)
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام مرزداری در مرز ایران و روم در زمان گشتاسپ پادشاه کیانی

معنی کلمه هیشوی در دانشنامه آزاد فارسی

(یا: هیشتو؛ هیشتویِه ) در شاهنامۀ فردوسی، پیری هوشیار و باتدبیر و باج خواه، معاصر گُشتاسپ. گشتاسپ را که از پدر بریده بود، به هنگام ره سپردن به روم ، با گرفتن هدیه ای بر کشتی نشاند و به روم برد. از آن پس هیشوی با گشتاسپ دوست شد و از این دوستی سود فراوان برد.

جملاتی از کاربرد کلمه هیشوی

چو هیشوی کوه سقیلا بدید به انگشت بنمود و خود را کشید
چو ز ایدر به رفتن نهی روی را هم آواز کن پیش هیشوی را
شاید این رسم ارزانیان بوده که گشتاسپ اصالت خویش را به آن قوم و تمدن ربط می‌داد. باری به هر جهت گشتاسپ به لب رود مرزی رسید که در آنجا با رودبانی به نام هیشوی آشنا شد که از وی نام و منظورش از گذر از مرز (برای جنگ یا اقامت) را پرسید. گشتاسپ سلام و درود فرستاد و گفت دبیر است و می‌خواهد با قایق به آن سوی رود برود و اگر مرزبان یاری نماید هدیه خواهد گرفت. پس از عبور از رود، آوارگی گشتاسپ شروع شد چون در کشور بیگانه او دیگر شاهزاده نبود بلکه به مسکینان شباهت داشت. آوارگی گشتاسپ در سرزمین روم از همین‌جا شروع شد. ظاهراً اگر اندوخته‌ای هم داشت هیشوی از او گرفت و باید کاری پیدا می‌کرد.
دگر چیز بخشید هیشوی را بیاراست جان جهانجوی را
بدو گفت هیشوی کای راد مرد بیاید کنون او به کردار گرد
به هیشوی داد آن دگر هرچ بود ز دینار وز جامهٔ نابسود
چو هیشوی شد پیش دندان ببرد گذشته سخنها برو بر شمرد
همه هرچ بود از بزرگان و خرد هم از راه نزدیک هیشوی برد
نخستین‌بار از اصطلاح روم در پایان زمامداری فریدون و آغاز فتوحات منوچهر یاد می‌شود که فرمانروای روم سلم است. اما کشور یا تمدن روم به‌طور واضح‌تر در زمان گشتاسپ مطرح گشته که کشوری با حاکمیت مستقل بوده و خراجگزار ابرقدرت‌های آن زمان یعنی ایران و توران نیست. شاهزاده گشتاسپ دو بار تصمیم گرفت از ایران بگریزد بار اول که موفق نشد به کشور هندوان می‌رفت که از میانه راه بازگردانده شد. اما بار دوم به‌طور ناشناس به کشور روم وارد شد و هنگام خروج از مرز ایران از طریق رود مرزی و اجازه یافتن از رودبان آن مردی بنام هیشوی وارد خاک روم شد.
ز هیشوی و آن مهتر نامجوی که هر سه به روی اندر آرند روی
چو رفتی به نخچیر آهو ز شهر به ره بر به هیشوی دادی دو بهر
چو هیشوی و میرین بدیدند گرد پذیره شدندش به دشت نبرد