هم سو

معنی کلمه هم سو در لغت نامه دهخدا

هم سو. [ هََ ] ( ص مرکب ) دو چیز که در یک جهت در حرکت باشند.

معنی کلمه هم سو در فرهنگ فارسی

دو چیز که در یک جهت در حرکت باشند

جملاتی از کاربرد کلمه هم سو

روش‌های تهویه، تنها بر نیروهای محرک طبیعی تکیه دارند، همیشه قادر به ایجاد جریان هوا با سرعت مورد نظر نیست به خصوص در روزهایی از تابستان که باد نمی‌وزد؛ بنابراین دوباره هم سو با بازگشت به فناوری تهویه طبیعی در سال‌های اخیر، سامانه‌های تهویه ترکیبی از فناوری تهویه طبیعی و مکانیکی توسعه یافته‌است نمونه این سامانه‌ها فن‌های نصب شده بر روی مسیر هوا است تا زمانی که نیروهای محرک طبیعی کافی نیستند مکمل آن‌ها باشند.
«چنانچه ترکیه اصرار دارد که در موضوع کشتار ارمنیان تاریخ را باید به تاریخ دانان واگذاشت در این صورت باید با این موضوع نیز موافقت کند که تمامی تاریخ دانان شرکت داده شوند نه تنها تاریخ دانانی که از طرف دولت نماینده شده‌اند و دارای خط فکری هم سو با دولت هستند. ترکیه نباید این حقیقت را انکار کند که نسبت به ارمنیانی که شهروندان ترکیه عثمانی محسوب می‌شدند بی عدالتی، تسویه‌های قومی، کشتار و قتل صورت گرفته‌است. وی با ناراحتی به این موضوع اشاره کرد که تاریخ ترکیه بر دروغ بنا شده‌است و مخالفان با این اندیشه دشمنان ملت قلمداد می‌شوند.»