هلب

معنی کلمه هلب در لغت نامه دهخدا

هلب. [ هََ ] ( ع مص ) برکندن موی کسی را. || پیاپی باریدن باران بر قوم. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || پی درپی آوردن اسب رفتار را. ( از منتهی الارب ). || هجو کردن کسی را و دشنام دادن. ( از منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
هلب. [ هََ ل َ ] ( ع ص ) بسیارموی. ( منتهی الارب ). || ( مص ) بسیارموی شدن. ( اقرب الموارد ).
هلب. [ هَُ ] ( ع اِ ) موی ، هرچه باشد. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || موی گنده سطبر. ( از منتهی الارب ). موی انبوه. || موی دُم. ( از اقرب الموارد ). || موی سبلت خوک که آن را کاسموی نامند و بدان کفش دوزند. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
هلب. [ هََ ل ِ ] ( ع ص ) بسیارموی. ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه هلب در فرهنگ فارسی

بسیار موی

جملاتی از کاربرد کلمه هلب

۲۰۰۵–۰۶، آخرین فصل حضور پیرس در آرسنال به حساب می‌آید. او، این فصل را خوب آغاز نکرد و در عین حال، آرسن ونگر، سرمربی تیم آرسنال، ترجیح می‌داد او را با بازیکنان جوان تر همچون الکساندر هلب و خوزه آنتونیو ریس تعویض کند. پیرس آخرین بازی خود را مقابل تیم بارسلونا در جام قهرمانان اروپا انجام داد؛ در این بازی، او در دقایق اولیه و به دنبال اخراج ینس لمن، دروازه‌بان آرسنال، از زمین بیرون کشیده شد.