هروک

معنی کلمه هروک در لغت نامه دهخدا

هروک. [ هََ رْ وَ ] ( اِخ ) نام خسروپرویز پادشاه ساسانی. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). این لغت را رشیدی از جاماسپ نامه نقل کرده است ولی در متن «ایاتکار زاماسپیک » ( یادگار جاماسپ ) نیامده است و ممکن است مصحف «مروک » باشد. ( حاشیه برهان چ معین ).
هروک. [ هََ ] ( اِ ) زرشک. ( یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به زرشک شود.
هروک. [هََ ] ( اِخ ) دهی است از بخش ابرقوی شهرستان یزد که در 8هزارگزی باختر ابرقو و 2هزارگزی جنوب راه ابرقو به فیروزآباد قرار دارد. جلگه ای است معتدل و دارای 230 تن سکنه. از قنات مشروب میشود. محصول عمده اش غله ،پنبه و تره بار است. کار مردم کشاورزی و هنردستی زنان کرباس بافی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ).

جملاتی از کاربرد کلمه هروک

سرداب هروک مربوط به متاخر دوران‌های تاریخی پس از اسلام دوره قاجار است و در شهرستان ابرکوه، بخش مرکزی، دهستان تیرجرد، روستای هروک واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۷ اسفند ۱۳۸۷ با شمارهٔ ثبت ۲۶۵۷۶ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده‌است.