هم زمین

معنی کلمه هم زمین در لغت نامه دهخدا

هم زمین. [ هََ زَ ] ( ص مرکب ) هم وطن. دو تن که در یک زمین یا در یک سرزمین زیست کنند :
جملگی گشتند بیزار و نفور از صحبتم
همزبان و همنشین و هم زمین و هم نسب.ناصرخسرو.

معنی کلمه هم زمین در فرهنگ فارسی

هم وطن دو تن که در یک زمین یا در یک سرزمین زیست کنند

جملاتی از کاربرد کلمه هم زمین

از غبار خاطر و از آه دردآلود من هم زمین موجود شد هم آسمان آمد پدید
ب آب نفی زن خشت مکان را بریز از هم زمین و آسمان را
در می۱۹۹۸ هامبورگ تصمیم گرفت ورزشگاه قدیمی و نامحبوب خود را با ورزشگاه جدیدی عوض کند. این کار هم کمکی به میزبانی آلمان برای جام جهانی بود و هم استانداردهای امنیتی را بالا می‌برد. ورزشگاه قدیمی به کلی تخریب شد و ورزشگاه جدید با چرخشی ۹۰ درجه‌ای ساخته شد تا تمام جایگاه‌های دیدی برابر از بازی داشته باشند و نور خورشید نیز به آن بتابد. خرج ورزشگاه جدید چیزی بین ۹۰ تا ۱۰۰ میلیون یورو تخمین زده شد. این ورزشگاه جدید هم زمین فوتبال است و هم سالن کنسرت. در بازی‌های باشگاهی این ورزشگاه ۵۷۲۷۴ نفر و در بازی‌های بین‌المللی ۵۱۵۰۰ نفر ظرفیت دارد.
چون دو عالم سایه پرورد تواند هم زمین هم آسمان گرد تواند
ای وصالت آسمان و هم زمین هست در تسبیح رب العالمین
درو درگهی دید بر آسمان زمین بوس او هم زمین هم زمان
ای ز تو هم آسمان و هم زمین رحمت حقّ نور ربّ العالمین
هم فلک آرد پدید و هم زمین گه بر آن حکمی کند گاهی برین
انس و جن و عقل و روح و جسم و جان هم ملایک هم زمین و آسمان
رو بر مجیر از روی کین کم کن ز بهر دل کمین اکنون که از دل هم زمین هم آسمان پرداختی