هم سامان

معنی کلمه هم سامان در لغت نامه دهخدا

هم سامان. [ هََ ] ( ص مرکب ) هم خاک. هم مرز. دو تن که ملک زراعتی یا ملک حکمرانی آنان مجاور یکدیگر باشد. ( ازیادداشتهای مؤلف ). شاهد برای این معنی یافت نشد.

معنی کلمه هم سامان در فرهنگ فارسی

هم خاک هم مرز

جملاتی از کاربرد کلمه هم سامان

دردهایش را همه درمان ازو هم سرش از او و هم سامان ازو
هم تن من از تو و هم جان من هم سر من از تو هم سامان من
در غم تو بی‌سر و سامان شدم هم سر من باش و هم سامان من
از لب خندان به چشم جام می می‌گردد آب عشرت سرشار هم سامان شیون می‌شود
بیقراران جنون را منع وحشت مشکل است ناله را زنجیر هم سامان رفتن می‌شود
ای بی‌تو ما را نی سر نه سامان هم تو سری هم سامان مردم
هم سر ما عشق و هم سامان ما سر کجائی عشق یا سامان کجا