هوس پختن

معنی کلمه هوس پختن در لغت نامه دهخدا

هوس پختن. [ هََ وَ پ ُ ت َ] ( مص مرکب ) به فکر هوس رانی بودن. هوس کردن : هر دم هوسی پزد و هر لحظه رایی زند. ( گلستان ).
وان دگرپخت همچنان هوسی
این عمارت به سر نبرد کسی.سعدی.هوس پختن از کودک ناتمام
چنان زشت نبود که از پیر خام.سعدی.- هوس خام پختن ؛ آرزوی چیزی برنیامدنی داشتن.

معنی کلمه هوس پختن در فرهنگ فارسی

بفکر هوس رانی بودن هوس کردن

جملاتی از کاربرد کلمه هوس پختن

با دل گفتم چو یار بی فرمانست این صبر هوس پختن بی‌پایانست
در کاسهٔ سر دیگ هوس پختن تو چند هین بادهٔ خام آر و مکن خام درائی
من سوختم آوخ ز هوس پختن او لیک بی‌آتش رز دیگ هوس خام توان یافت
خام پندار سوخته جگران در هوس پختن وصال توایم