جملاتی از کاربرد کلمه هم رخت
گاه با دیو داردت هم رخت گاه با شیر داردت همبر
سیاهی بپوشید و در غم نشست چو وقت آمد او نیز هم رخت بست
افغان ز چشم ساقی کان ترک بی مروت هم رخت عقل دزدید هم نقد هوش برداشت
گشته فهم تو با قضا هم رخت کرده وهم تو با قدر دیدار
رخت ما هم رخت ما را راهزن جسم ما مر جان ما را جامه کن
هم شیشه بر خار افکن هم خیمه بر صحرا فکن هم رخت بر دریا فکن هم خوی با دیوانه کن
مشو در هم رخت گر شد کبود از سیلی اخوان که بی این نیل از چشم خریداران خطر داری