معنی کلمات حرف "ز" - صفحه 1
- زردپی
- زردرنگ
- زرداب
- زرد ملیجه
- زیرپوش
- زیباشناسی
- زماره
- زر ورق
- زحاف
- زبان هوری
- زارج
- زیرک سار
- زباله دان
- زبان پارتی
- زبان پشتو
- زبان پیوندی
- زراغن
- زراوند
- زردوزی
- زعماء
- زلاند نو
- زمان بهکار
- زاییدن
- زنجره
- زنکه
- زنباره
- زه کشیدن
- زهرآگین
- زهوار
- زودیاب
- زورپیچ
- زگیل
- زائو
- زاغه
- زاوش
- زون کور
- زمان خواستن
- زیراکس
- زرادخانه
- زیرینه
- زواه
- زناکار
- زنار بستن
- زهوق
- زنیان
- زبانه زدن
- زفانه
- زایاد
- زودگذر
- زوجیت
- زنگباری
- زندواف
- زوبع
- زنبورک
- زاوری
- زاغر
- زوجات
- زانو زدن
- زیگزاگ
- زناء
- زودباور
- زرشکی
- زرکوبی
- زرورق
- زبان شناسان
- زیرزبانی
- زیرپوست
- زیکرتو
- زایشگاه
- زیاده روی
- زبان ادبی
- زندگی از نو
- زیرکانه
- زیورآلات
- زخم زدن
- زود خشم
- زوانه
- زمین خوار
- زمان خشک شدن
- زدودگی
- زیگفرید
- زایدالوصف
- زیرافکن
- زمان سفر
- زیگورات
- زاموآ
- زواله
- زاغ رنگ
- زیرپیراهنی
- زاغه نشین
- زاووش
- زبالهدان
- زریوار
- زهرچشم
- زلاندنو
- زمان اکار
- زنیکه
- زنبارگی
- زیرجلدی
- زراعت کردن
- زهه
- زورکی
- زاگروس
- زمان انتقال
- زاهدانه
- زمان ماند
- زعامت
- زرباف
- زیرساختی
- زادبوم
- زاینده رود
- زاهری
- زرخیز
- زاکیه
- زمینلرزه بزرگ
- زیارت نامه
- زیرغول
- زن جلب
- زوپیر
- زنجیره غذایی
- زنجیرزنی
- زمان سبز
- زنجیر مارکوف
- زیباسازی
- زوبینی
- زبان شناسی
- زبانپریش
- زنانگی
- زرنشان
- زبره
- زبان اکدی
- زنگ زده
- زغند
- زمان تأخیر
- زیرخاک
- زاویه حمله
- زخم آتش
- زورگو
- زنینه
- زمین بکر
- زشتی
- زهادت
- زیگزاک
- زوائد
- زهکشی خاک
- زهشی
- زهروی
- زهره طبع
- زهره ساز
- زهره رخ
- زهرخنده
- زهربار
- زهرابه
- زمان مطلق
- زمان واکنش
- زمان پخت
- زمان پرتاب
- زماني
- زمانگیری
- زمختی
- زمسان
- زمین دوز
- زمین شناسی
- زمینلرزهای
- زمینچهر
- زمپا
- زن به مزدی
- زن قحبه
- زنائی
- زنابیر
- زنازاده
- زنانهسازی
- زدایش
- زخم خوردن
- زخم آور
- زخاره
- زبون گیری
- زبزب
- زبرجدی
- زبانهای شیءگرا
- زبانشناسی تطبیقی
- زده شدن
- زدوخورد
- زراج
- زراسپ
- زرخرید
- زردگوش
- زرزر
- زرزوری
- زرعیار
- زرقون
- زیستفناوری
- زیستمایه
- زیغال
- زیمله
- زینهار خوردن
- زاریانه
- زاویه سمت
- زك
- زلزله خیز