زهادت. [ زَ دَ ] ( ع مص ) زهادة. زهد ورزیدن. رغبت نکردن به دنیا. ( فرهنگ فارسی معین ). پرهیزگاری و رغبت نکردن به دنیا . ( غیاث ).پرهیزگاری و عدم رغبت به دنیا. ( ناظم الاطباء ). ترک دنیا. پارسا شدن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). صاحب منتهی الارب پس از معنی زهادت افزاید: «یا زهادت در امور دنیاست و زهد در امور دین ». رجوع به زهادة شود. زهادة. [ زَ دَ ] ( ع مص ) بی رغبت شدن. ( ترجمان القرآن ). زاهد شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). ناخواهانی نمودن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). پرهیزگاری و رغبت نکردن به دنیا. ( آنندراج ). و یا آنکه زهادة در امور دنیاست و زهد در امور دین . ( ناظم الاطباء ). زهادة. [ زَ دَ ] ( ع اِ ) مردم متدین و پرهیزگار. ( ناظم الاطباء ).
معنی کلمه زهادت در فرهنگ معین
(زَ دَ ) [ ع . زهادة ] ۱ - (مص ل . ) زهد ورزیدن ، رغبت نکردن به دنیا. ۲ - (اِمص . ) بی میلی به جهان ، پرهیزگاری ، پارسایی .
معنی کلمه زهادت در فرهنگ عمید
۱. زاهد شدن، پارسایی کردن، زهد ورزیدن، بی اعتنایی به دنیا، پرهیزکاری، پارسایی. ۲. اعراض از چیزی و بی اعتنایی به آن.
معنی کلمه زهادت در فرهنگ فارسی
زاهدشدن، پارساکردن، زهدورزیدن، پارسایی ( مصدر ) ۱ - زهد ورزیدن رغبت نکردن به دنیا . ۲ - ( اسم ) بی میلی به جهان پرهیزگاری پارسایی .
معنی کلمه زهادت در ویکی واژه
زهادة زهد ورزیدن، رغبت نکردن به دنیا. بی میلی به جهان، پرهیزگاری، پارسایی.
جملاتی از کاربرد کلمه زهادت
یارب به عبادت زین عباد به زهادت باقر علم رشاد
یارب، به عبادت زین عباد به زهادت باقر علم و رشاد
خراباتیست عشق او که هر دم پیش مستانش زهادت چون گنهکاران به استغفار میآید
ای عزیز اولیاء را جز اولیاء ندانندو عارف را جز زاهد نشناسد و زاهد را جز عابد و عابد را جز مؤمن درنیابد و اولیا را باید که هم ایمان و هم عبادت و هم زهادت و هم معرفت باشد.
نه سیر سازد عز قناعتش ز حلال نه دور دارد حکم زهادتش ز حرام
ای درویش بدان که اول ایمان است، بعد از آن عبادت مقرونۀ بدان بعد از آن زهادت متصلۀ بدانها، بعد از آن معرفت حاصله از تحقق آن درجات ثابته، بعد از آنها همه ولایت که نتیجۀ مذکور است.
نیست با وجه زهادت معتبر نقد باغ و راغ و گاو و اسب و خر
هر که از جهل خویش فانی شود بعلم او باقی گردد و هرکه از شهوت فانی شود بانابت باقی گردد و هر کی از رغبت فانی شود بزهادت باقی گردد و هر که از آرزو فانی شود بارادت باقی گردد و همه صفات او برین جمله بود، چون بنده فانی شود از صفت خویش بدین کی ذکرش برفت از آن برگذرد بفناء خویش از رؤیت فنا و اشارت کردند بدین معنی.