زاییدن

معنی کلمه زاییدن در لغت نامه دهخدا

زاییدن. [ دَ ] ( مص ) مصدر دیگر زایش است. ایلاد. تولید. بچه آوردن. وضع حمل. بار نهادن. ( در تداول عامه ). فارغ شدن. زادن. وضع. ( ترجمان القرآن ). مشتقات آن : زایش. زاینده. زاییده : لزئة؛ زاییدن مادر کودک را. ( منتهی الارب ). اطالة؛ زاییدن فرزند بلندبالا. ( منتهی الارب ). نتاج و انتاج ؛ زاییدن ناقه و زه آوردن. ( منتهی الارب ). دحق و دحاق ؛ برآمدن زهدان ناقه بعد از زاییدن. ( منتهی الارب ) :
ز پرورده مرغی چه زاید پسر
چه باشدش نیرو، چه باشد هنر.فردوسی.نزاد از هیچ مادر نه بپروردش کسی هرگز
ولیکن هرکه زاد او یا بزاید زیر او زاید.ناصرخسرو.ترک نزاید چو تو بکاشغر اندر
سرو نبالد چو تو بغاتفر اندر.معزی.زنان باردار ای مرد هشیار
اگر وقت ولادت مار زایند.
از آن بهتر بنزدیک خردمند
که فرزندان ناهموار زایند.سعدی ( گلستان ).از خویشتن بار دگر باید بزاییدن ترا
چون زاده باشی عشق خود چون شیر در کامت کنم.اوحدی.- امثال :
شاه خانم میزاید و ماه خانم درد می کشد. || مجازاً، بوجود آوردن. ایجاد کردن :
این خورد زاید همه بخل و حسد
و آن خورد زاید همه نور احد.مولوی. || مجازاً،نبعان چشمه. نابع بودن. فیضان آب چشمه و نهر و مانند آن : و شهر دارابگرد از پارس ، دارا بکرد و خندقی گردبرگرد آن ساخته ست آب آن میزاید و قعر آن پدید نیست. ( فارسنامه ابن البلخی ص 55 ).
در انتظار تو آبی که می رود از چشم
به آب چشم نماند که چشمه میزاید.سعدی. || ولادت. ( آنندراج ). متولد شدن از مادر. زادن :
من یقینم که تا جهان باشد
زو سخی تر نزاید از مادر.فرخی.سخاوت همی زاید از دست او
که هر بچه ای زاید از مادری.منوچهری.بچه سنجاب زاید از سنجاب.ناصرخسرو.رجوع به زادن شود. || مجازاً، بوجود آمدن. تولید شدن. حاصل شدن بار و ثمر و نتیجه : و راهها از چپ و راست بگرفت تا از کین خللی نزاید. ( تاریخ بیهقی ). من خواستم که بدرگاه عالی آیم به بلخ اما این خبر به خوارزم رسددشوار خلل زاید. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 359 ).
بار چو فرزند و تخم او پدر اوست
از جو جو زاید ز پلپل پلپل.ناصرخسرو.

معنی کلمه زاییدن در فرهنگ معین

(دَ ) (مص م . ) تولید مثل کردن .

معنی کلمه زاییدن در فرهنگ عمید

به دنیا آوردن نوزاد، بچه آوردن، زادن.

معنی کلمه زاییدن در فرهنگ فارسی

زادن، بچه آوردن، زایمان، عمل زاییدن، زایش
( مصدر ) ( زایید زاید خواهد زایید بزای زاینده زایان زاییده زایش ) ۱ - ( مصدر ) زاییده شدن تولد یافتن . ۲ - ( مصدر ) بچه آوردن تولید مثل کردن.

معنی کلمه زاییدن در ویکی واژه

تولید مثل کردن.
زادن، به دنیا آوردن.

جملاتی از کاربرد کلمه زاییدن

پس خمش باش همی‌خور ز کمان‌هاش خدنگ چون هنر در کمیت خواهد افزاییدن
مادر ایران نشد از مرد زاییدن عقیم زان زن فرخنده را فرزانه فرزندیم ما
از خویشتن بار دگر باید به زاییدن ترا چون زاده باشی عشق خود چون شیر در کامت کنم
فرمود از دعوی این کنیزک که کردند اگرچه دروغست پیش نخواهد رفتن امّا در وهم این جماعت چیزی نشست، این وهم و باطن آدمی همچو دهلیزست اوّل در دهلیز آیند آنگه در خانه روند؛ این همه زاییدند و خانه را معمور دیدند، اگر ایشان بگویند که این خانه قدیم است بر ما حجّت نشود؛ چون ما دیده‌ایم که این خانه حادث است همچنانک آن جانوران که از در و دیوار این خانه رسته‌اند و جز این خانه چیزی نمی‌دانند و نمی‌بینند، خلقانند که ازین خانهٔ دنیا رسته‌اند در ایشان جوهری نیست منبتشان از اینجاست هم درینجا فرو روند. اگر ایشان عالم را قدیم گویند بر انبیا و اولیا که ایشان را وجود بوده‌است پیش از عالم، به صد‌هزار هزار هزار سال چه جای سال و چه جای عدد؟ ؛ که آن را نه حدّست و نه عدد؛ حجّت نباشد، که ایشان حدوث عالم را دیده‌اند همچنانک تو حدوث این خانه را و بعد از آن، آن فلسفیک به سُنّی می‌گوید: که حدوث عالم به چه دانستی؟ ... ای خر! تو قِدَم عالم را به چه دانستی؟ آخر گفتنِ تو که عالَمْ قدیم است معنیش اینست که؛ حادث نیست و این گواهی بر نفی باشد. آخر گواهی بر اثبات آسان‌تر باشد از آنک گواهی بر نفی؛ زیرا که گواهی بر نفی معنی‌اش آنست که این مرد فلان کار را نکرده است و اطّلاع بر این مشکل است. می‌باید که این شخص از اوّل عمر تا آخر ملازم ِ آن شخص بوده باشد؛ شب و روز در خواب و بیداری که بگوید البته این کار را نکرده است؛ هم حقیقت نشود؛ شاید که این را خوابی برده باشد یا آن شخص به حاجت‌خانه رفته باشد که این را ممکن نبوده باشد ملازم او بودن، سبب این گواهی بر نفی روا نیست زیرا که مقدور نیست امّا گواهی بر اثبات مقدورست و آسان زیرا که می‌گوید لحظه‌ای با او بودم چنین گفت و چنین کرد؛ لاجرم این گواهی مقبول است زیرا که مقدور ِ آدمی‌ست. اکنون ای سگ! اینکه به حدوث گواهی می‌دهد آسانتر است از آنچ تو به قدم عالم گواهی می‌دهی زیرا که حاصل گواهی‌ات اینست که حادث نیست، پس گواهی بر نفی داده باشی پس چو هر دو را دلیلی نیست و ندیده‌ایت که عالم حادث است یا قدیم تو او را می‌گویی: به چه دانستی که حادث است؟ او نیز می‌گوید: ای قلتبان! تو به چه دانستی که قدیم است؟ آخر دعوی تو مشکلتر است و محالتر.
آن در ۱۵۰۲ یا اولاسلو پیمان زناشویی بست. او که در محیطی فرانسوی پرورده شده‌بود، با خود رایزنانی فرانسوی را به مجارستان برد. در این کشور با زاییدن پسری که پادشاه آیندهٔ این کشور می‌شد محبوبیتی یافت، ولی این زایمان او را سخت رنجور ساخت. دو سه هفته پس از زایمان او در حالی که بیست و یک یا بیست و دو سال بیشتر نداشت درگذشت.
در زمانت ز فتنه زاییدن مادر روزگار گشته عقیم
زین منی چون نفس زاییدن گرفت صد هزاران ژاژ خاییدن گرفت
به زاییدن فتنه، کوس نبرد چو آبستنان ناله بنیاد کرد
این‌طور که معلوم بود بخشی از ارتباط آیا به میتوکندری ایو که اولین زن بود، مربوط می‌شد. در حالی که میتوکندری ایو زنی در آفریقا بود، اولین ایو به مکانی در ژاپن حمله کرده بود؛ اما قبل از اینکه بتواند نقشه خود را عملی سازد، او را کشتند. هدف او زاییدن «موجودات نهایی»[پانویس ۳] بود که آن نیز با شکست مواجه شد، هنگامی که بچه در دستان پدرش جان سپرد. دومین ایو که وجود ملیسا پیرس را تصرف کرده قصد تمام کردن کاری که خواهر قبلی خود در منهتن، نیویورک شروع کرده، را داشت.
در افسانهٔ یونانی دیگری لدا در یک شب توسط دو مرد مختلف چهارقلو (هلن، کلوتایمنسترا و کستور و پولوکس) باردار شد. دو تا از کودکان فرزند زئوس - که با لباس مبدل قو نزد او رفت- و دو تای آنها فرزند شوهر فناپذیر لدا، تیندارئوس هستند. این مطلب که کدام مرد پدر کدام فرزند است در شرح‌های مختلف تفاوت دارد. در برخی موارد گفته شده که پدر دوقلوها کستور و پولوکس متفاوت بوده‌است. لقاح همزمان از دو پدر که در این افسانه وجود دارد غیرعادی است؛ زیرا به جای زاییدن فرزند، لدا تخم گذاشته و بچه‌ها از تخم بیرون می‌آیند.
گریه اطفال، واعظ وقت زاییدن ز چیست؟ زین که ساکن در جهان بی بقا باید شدن
در زمان طالع ما تیره روزان بس نشد فتنه زاییدن شب گیسو به خون غلتیده را