معنی کلمه زواه در لغت نامه دهخدا
بندیان داشت بی پناه و زواه
برد با خویشتن به جمله براه.
در اسدی خطی به کتابت 766 هَ. ق. می نویسد: ژواه ( با ژ سه نقطه فارسی ) طعامی بود که به زندانیان دهند، عنصری گوید... و در کتاب لغتی که ظاهراً همان فرهنگ اسدی است و در حاشیه اسدی خطی به کتابت 766 با خط و تاریخ متن ، در کلمه زوار می نویسد: زوار آن بودکه در بندی یا در زندانی در بود او کاری همی کند. عنصری گوید:
بندیان داشت بی زوار و گناه
برده با خویشتن به جمله براه.
و ناچار از دو صورت بیت عنصری یکی صحیح و دیگری غلط است و چون برای زوار شواهد بسیاری از بزرگان شعرای قدیم چون فردوسی و ناصرخسرو هست و برای زواه جز این بیت که بصورت زوار هم ضبط شده شاهد دیگری نیست باید گفت صورت زوار صحیح و زواه غلط است و اگر شاهد دیگری برای زواه یافت نشود بی شبهه این کلمه مخلوق همین شعر که به غلط خوانده شده است می باشد. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). رجوع به زوار شود. || مهره کمان گروهه را نیز گفته اند و آن گلوله ای باشد از گل بمقدار فندقی. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). در نسخه وفائی بمعنی مهره کمان گروهه گفته و در تحفه زواله نیز آورده. ( فرهنگ رشیدی ). ظاهراً مصحف زواله. ( حاشیه برهان چ معین ). رجوع به زواله شود.