زناکار
جملاتی از کاربرد کلمه زناکار
زهی خجلت که چون روز قیامت که افتد بر زناکاران غرامت
آیهٔ رجم (به عربی: آية الرجم) آیهای است که خصوصاً به نقل از عمر بن خطاب ادعا شده در سورهٔ احزاب برای سنگسار زناکاران در قرآن نازل شده بوده اما بعدها از متن قرآن حذف شده است.
از امّت من چند کس دوست تواند گفت ده کس، یا رسول اللَّه اول سلطان جائر دوم بازرگان خائن، سوم توانگر متکبر، چهارم خمر خوار، پنجم زناکار، ششم ربا خوار، هفتم مرد قتّال، هشتم هر که مال یتیم خورد و باک ندارد نهم او که دارد مال و زکاة بندهد، دهم آنکه امل دراز دارد و هیچ از مرگ یاد نکند.
از فیلمها یا برنامههای تلویزیونی که وی در آن نقش داشتهاست میتوان به جوزپه وردی و زن زناکار اشاره کرد.
خمینی اندکی پس از رسیدن به رهبری در فوریهٔ ۱۹۷۹ مجازات اعدام همجنسگرایان را صادر کرد. بین فوریه و مارس، شانزده ایرانی بهدلیل جرایم مربوط به نقض قانون جنسی اعدام شدند. او در مصاحبه با اوریانا فالاچی در اوایل انقلاب، در پاسخ به سؤالی دربارهٔ تیرباران زنی که مرتکب زنای محصنه شده و کشتن مردان همجنسگرا، گفت که کشتن این افراد شبیه بریدن انگشت افراد مبتلا به قانقاریا میباشد که باعث جلوگیری از نفوذ بیماری به سراسر بدن میشود. دادگاه انقلاب به دستور او تأسیس شد که در آن بیش از ۱۰۰ معتاد به مواد مخدر، روسپی، همجنسگرا، متجاوز و زناکار به اتهام «فساد فیالارض» اعدام شدند.
اتلو سربازی دلیر، توانمند و پابهسنگذاشته است که تبار «مورو» دارد و برای جمهوری ونیز خدمت میکند. او بههمراه دزدمونا — دختر زیبای یکی از سناتورهای ونیزی — میگریزد. پس از رسیدن به قبرس، اتلو فریبِ لاگو را میخورد و میپندارد دزدمونا زناکار است. او دزمونا را میکشد و پس از پِیبردن به نیرنگ لاگو، جان خود را نیز میگیرد.
در سال ۳۹، آگریپینا و لیویا به همراه پسرعموی مادری خود، مارکوس آئمیلیوس لپیدوس، همسر بیوه دروزیلا، در یک نقشه شکست خورده برای قتل کالیگولا، توطئهای با نام «طرح سه خنجر»، که قرار بود لپیدوس امپراتور جدید باشد، درگیر شدند. لپیدوس، آگریپینا و لیویا متهم به دوست داشتن و رابطه زنا بودند. در مورد این نقشه و دلایل و فرجام آن چیزهای زیادی در دست نیست. در محاکمه لپیدوس، کالیگولا هیچ احساسی در مورد محکوم کردن آنها به عنوان زن زناکار نداشت، و نامههای دست نوشتهای را ارائه داد که در مورد این بود که چگونه او به قتل میرسند.
سمیه که بد مادر مادرش زناکار بود و پلید اخترش
درابتدای داستان ایدیپ فرزند شومی است که همه از خود میرانندش، چون بزرگتر میشود ناجی شهری میگردد که نیازمند انسانی دانا و رازگشا چون اوست، با احترام او را فرمانروای شهر «تب» و لایق تاج وتخت میدانند ولی این شادکامی دیری نمیپاید و ایدیپ زناکاری که کمر به قتل پدر بستهاست از اوج به حضیض میرسد. خود را کورکرده و راهی دیاری دیگر میشود تااینبار نه با چشم سر که با چشم دل باز شاهد نگونبختی خود و دودمانش باشد. قتل برادر به دست برادر و قتل خواهر به دست خواهر و سرانجام مرگ تراژیک آنتیگونی وپایانی بر یک چرخهٔ گرفتار در تقدیر که دانش و تدبیر انسانی در برابرش راه به جایی نمیبرد.
همچنان که حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «زناکار در حال زنا، زنا نمیکند و حال آنکه او مومن است» و غرض آن حضرت نفی اصل ایمان نیست بلکه بعضی از فروع آن است، زیرا از برای ایمان یک در نیست، بلکه همچنان که وارد شده است: «از هفتاد در زیادتر است که بالاترین آنها شهادتین است و ادنای آن زایل کردن خار و خس از راه» پس ایمان تام و کامل در وقتی حاصل است که آدمی اصل ایمان را که شهادتین است، و فرع آن را که اعمال جوارح و صفات نفس است درست نموده باشد و شهادتین، حکم روح ایمان را دارند و سایر اعمال، حکم اعضا و جوارح آن را.
از فیلمهایی که وی در آن نقش داشتهاست، میتوان به زن زناکار، رستاخیز، فانوس شیطان، آخرین روزهای پمپئی، وجوه عشق، معشوقه پنهانی، کاروان اسبسواران آتشین، نغمههای جاویدان و میخانه سرخ اشاره کرد.
چون کلاغ است نجس خوار و حسود چون خروس است زناکار و لئیم