معنی کلمه زرداب در لغت نامه دهخدا
کشف رود پرخون و زرداب گشت
زمین جای آرامش و خواب گشت فردوسی.و بر پیشانی ( شخص مسلول ) بژه سرخ برآید و زردابی چرب از وی همی ترابد و رنگ آن سیاه باشد و درد نکند. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
چشم سیاهشان گه زرداب ریختن
نرگس مثال در یرقان چون گذاشتی.خاقانی.|| آبی که از سیلها فرودآید. در تاج العروس ج 1 ص 287 آمده : زردبه ، اهمله الجوهری و قال ابن درید: ای خنقه و زردمه کذلک و قیل دحرجه و قیل رماه فی زرداب و هو ما انحدر من السیول . || آبی که از گل کاجیره بوقت شستن آب برآید. ( برهان ) ( آنندراج ). || کنایه از شراب زعفرانی رنگ هم هست. ( برهان ) ( آنندراج ). شراب زعفرانی رنگ. ( ناظم الاطباء ).
زرداب. [ زَ ] ( اِخ ) دهی از دهستان دابو است که در بخش مرکزی شهرستان آمل واقع است ، و 415 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).
زرداب. [ زَ ] ( اِخ ) دهی از دهستان چمچال است که در بخش صحنه شهرستان کرمانشاه واقع است ، و 150 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).