زغند

معنی کلمه زغند در لغت نامه دهخدا

زغند. [ زَ غ َ ] ( اِ ) از جای برجستن باشد بر مثال آهو. ( برهان ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ). برجستگی از جای مانند آهو. ( ناظم الاطباء ). خیز. جست. جستن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
کرد رو به یوزواری یک زغند
خویشتن را زآن میان بیرون فکند.رودکی ( یادداشت ایضاً ). || بمعنی آواز وصدای بلند هم آمده است. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ فارسی معین ). بمعنی بانگ بلند که درندگان کنند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) :
یکی از جای برجستم چنان شیر بیابانی
زغندی برزدم چون شیر بر روباه درغانی.ابوالعباس ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || آواز سیاه گوش و یوز را نیز گفته اند. ( برهان ) ( از فرهنگ فارسی معین ) ( از ناظم الاطباء ). بخصوص بانگ یوز را گویند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). || خود یوز را زغند گفته اند، چنانکه فردوسی «؟» گفته :
بغرید بر وی چو شیر و زغند.( انجمن آرا ) ( آنندراج ).

معنی کلمه زغند در فرهنگ معین

(زَ غَ ) (اِ. ) آواز بلند.

معنی کلمه زغند در فرهنگ عمید

۱. صدای بلند، آواز مهیب.
۲. غرش جانوران درنده.

معنی کلمه زغند در ویکی واژه

آواز بلند.

جملاتی از کاربرد کلمه زغند

در تیرماه ۱۳۵۴ منتظری را از تبعیدگاه سقز روانهٔ زندان نمودند. ابتدا او را به بازداشتگاه کمیتهٔ مشترک تهران بردند و فردای آن روز روانهٔ زندان اوین کردند. در اوین مدت شش ماه را در سلول انفرادی گذراند. در این بازداشتگاه‌ها با فشارهای روحی و جسمی روبرو گردید. در زیر همین فشارها و شکنجه‌ها بود که شکنجه‌گر «ازغندی» به او گفته بود: «علت این که تو را از حوزه دور نگه می‌داریم و از این طرف به آن طرف می‌فرستیم این است که یک خمینی دیگر به وجود نیاید».
از شمال کدکن و گل‌بوی، از شرق رزگ و بایگ، از جنوب شرق فدیهه و قلعه جوق، از غرب حصار و نامق، از جنوب ازغند و علی‌آباد و سلطان آباد.