معنی کلمات حرف "د" - صفحه 2
- دست مالیدن
- دست باف
- دیودی
- دریای آزاد
- دروغ پرداز
- دستمال کاغذی
- درآسمان
- دادائیسم
- درنشانده
- دیوارنگاره
- دوتایی طیفی
- درندگی
- ددری
- دستفروش
- دگرگشت
- دالای
- دایر شدن
- دستورنامه
- دورهبندی
- دفال
- دوباله
- دگرهای
- درجه ممتاز
- دوکوهانه
- دزدانه
- دادگی
- دستادست
- دشت بان
- دراز دادن
- دورکن
- داد و قال
- دساتیر
- درحین
- ديان
- دیمومت
- دمای میانگین
- دوربین مخفی
- دارالمجانین
- دریوزگی
- درجه ۱
- دیپلمه
- دهیاء
- دیوجان
- دالیان
- داني
- دارالحکومه
- دستور زایشی
- دنانیر
- دعوا کردن
- درختکار
- دِری
- دریدگی
- درخمی
- دست مریزاد
- دورنگه
- دبیت
- داستان شدن
- دررفته
- دبغ
- داهول
- دوراهه
- دوتار
- دمپخت
- دوره افسردگی عمده
- دک و پوز
- دق الباب
- درآورنده
- دوازدهه
- دستی دستی
- دیوکس
- دوگوشه
- دوسری
- دوربین ۱
- دمبک
- دریابنده
- دم برآوردن
- دیرکرد
- درنفس
- دندان شیری
- دوآتشه
- دمامه
- دستاک
- دولت وابسته
- دال خط
- دباله
- دادور
- دودسته
- دگرشکل
- دختر خانم
- داتیک
- دارودرمانی
- درخواست کردن
- درایه
- دکسترین
- دندانقروچه
- دارالشفاء
- دثور
- دفته
- دبیقی
- دهباشی
- دمعه
- درضمن
- دوراهی
- دوچشمی
- دفق
- دروئید
- درگزین
- دوربین دوچشمی
- دارابودن
- درتاریکی
- دگرنامی
- دگروارگی
- دگرپذیر
- دگرگی
- دگله
- دگماتیسم
- دگنک
- دی به آذر
- دیتن
- دید تصویری
- دژمان
- دژن
- دژک
- دک زده
- دکیسه
- دگرآسیبی
- دگرجا
- دگرجنسگرا
- دگرزا
- دگرسانی
- دولنگه
- دولپه
- دولک
- دونگاری
- دوهمسری
- دوپهلو
- دوچه
- دوکارد
- دوگانهسوز
- دولانی
- دولایه لیپیدی
- دولبی
- دولت ائتلافی
- دولت انتقالی
- دولت دستنشانده
- دولت سایه
- دولت قانونی
- دولت متکی
- دولخ
- دوقلویی
- دوغو
- دوغبا
- دوسیه
- دوسویه
- دوستداشتن
- دورگیر
- دورگشت
- دوستدار
- دیوپا
- دیوژن
- دیویزیون
- دیگ پختن
- دیگر دوستی
- دیگرآن
- دیفتونگ
- دیلمقان
- دین پژوه
- دیهیمی
- دیوار باربر
- دیواره ۳
- دیوارک
- دیوان نویس
- دیوانخانه
- دیودل
- دژآهنگ
- دِون
- دِرُم
- دِرَن
- ديگ
- ديش
- دير
- دوگانهگرایی
- ديب
- دربازکن
- دربالا
- دربرداشتن
- دربهشت
- درجات گام
- درجریان
- درجه دار
- درجه ۲
- درحالت
- ددمنش
- در جوال کردن
- در صندوق عقب
- در هم آویختن
- در پیش کردن
- درآمد ثابت
- درارتش
- دراز کشیدن