دورگیر

معنی کلمه دورگیر در لغت نامه دهخدا

دورگیر. [ دَ / دُو ] ( نف مرکب ) عالم گیر. ( ناظم الاطباء ). تسخیرکننده آفاق. ( غیاث ). کسی که در زمان خود همان کس والی باشد و بس و معنی ترکیبی آن تسخیرکننده آفاق است. ( از آنندراج ) :
من آن دورگیرم که دارای گرد
ز من جا همی برد و جان هم نبرد.نظامی ( از آنندراج ).اگر خواندشان داور دورگیر
به رفتن نگشتند فرمان پذیر.نظامی.که تا دور باشد قوامش پذیر
تو بادی جهان داور دورگیر.نظامی.پذیرای پند دبیران شدند
که از جمله دورگیران شدند.نظامی.|| پادشاه. ( از ناظم الاطباء ). پادشاه هفت اقلیم. ( غیاث ). || باده نوش. ( از ناظم الاطباء ). گیرنده شراب که به دور در آورند. کنایه است از شراب خوار. ( آنندراج ).
دورگیر. ( ص مرکب ) چیزی که دسترسی بدان متعذر باشد. ( از آنندراج ).

معنی کلمه دورگیر در فرهنگ معین

(دُ یا دَ ) [ ع - فا. ] (ص فا. ) ۱ - ساقی . ۲ - میخواره . ۳ - کنایه از: پادشاه .

معنی کلمه دورگیر در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - ساقی . ۲ - میخواره . ۳ - پادشاه .
چیزی که دسترسی بدان متعذر باشد .

معنی کلمه دورگیر در ویکی واژه

ساقی.
میخواره.
کنایه از: پادشاه.

جملاتی از کاربرد کلمه دورگیر

ره دورگیر «‌آسمان‌» روز، پیش که بازآیی آسان سوی خان خویش
نرخ رشد آثار او به طرز شگفتی همگی مثبت بوده و بیشترین نرخ رشدش اثر انسان و مناظر اوست که مربوط به حراج تهران در خرداد ۹۳ و با درصد رشدی برابر با ۷۰ درصد بوده‌است. این اثر انسان درکنار مناظر و قسمتی از طبیعت و در هماهنگی با آن دیده می‌شد. رنگ‌های بنفش و آبی و سبز و فیروزه‌ای و نارنجی و زرد طلایی که از رنگ‌های محبوب او محسوب می‌شوند، مانند نقوش سفال، هم اشکال را دورگیری می‌کنند و هم رنگ‌آمیزی آنها را به‌عهده می‌گیرند. دراین اثر دورگیری‌های سیاه‌رنگ مانند سفالینه‌های سنتی ایرانی به نظر می‌رسند. این خطوط رنگ‌های مختلف را دربر گرفته و جلوه‌ای پرقدرت به شکل‌ها بخشیده بود.