درگزین

درگزین

معنی کلمه درگزین در لغت نامه دهخدا

درگزین. [ دَ گ َ ] ( اِخ ) درجزین. گویند نام شهر کوچکی است در اقلیم اعلم که یکی از نواحی همدان است و بین همدان و زنجان واقع شده و شهرکی بزرگ و آباد و منزه از منکرات است. ( از معجم البلدان ). قصبه ای است از توابع همدان و در قدیم شهری بوده اکنون خراب است قدری از آن باقی مانده بعضی علما و وزرا از آنجا برخاسته اند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) :
خاقانی از عراق سوی درگزین گذشت
هرچند در دل آرزوی درگزین نداشت.خاقانی.رجوع به درجزین شود.

معنی کلمه درگزین در دانشنامه عمومی

درگزین (همدان). درگزین، روستایی در دهستان درگزین سفلی بخش مرکزی شهرستان درگزین در استان همدان ایران است. این روستا، مرکز دهستان درگزین سفلی است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۱٬۳۳۱ نفر ( ۴۰۶ خانوار ) بوده است.

معنی کلمه درگزین در ویکی واژه

از توابع و بخش‌های شهرستان رزن در استان همدان. درگزین ناحیه‌ای باستانی بوده و ممکن است به دو بخش دَر یعنی چیدن و دِرو کردن و گَزین به معنی گشتن همراه با تجسس است؛ مفهوم کلی اصطلاح بگرد و بچین در دامنه کوهستان است.

جملاتی از کاربرد کلمه درگزین

فاضلی است گرانمایه و کاملی است بلند پایه. ابوالفضایل محمدبن عبداللّه میانجئی نام و لقب اوست. شیخ احمد غزالی او را به محبوبیت تربیت کرده. رسالهٔ سوانح العشاق را به محبت وی به قید تصنیف درآورده. شیخ را شراب زنجبیلی جذبه بر نشاء کافوری سلوک غالب و رهایی طایر لاهوتی روح را از قفس ناسوتی جسم طالب بوده. در کتب این طایفه آمده که به دعای وی احیاء و امانت حاصل شده. خود نیز در تمهیدات بیان می‌کند. آخرالامر او را به دعوی الوهیت متهم ساخته. محضری بر قتلش پرداخته. به سعی ابوالقاسم درگزینی وزیر خلیفه پوست او را کندند، در مدرسهٔ خودش بردار کرده، پس از آن به زیر آورده، در بوریای به نفت آلوده پیچیده، سوختند. چنانکه خود گفته است:
براساس اسناد مجلس شورای ملی، او، همانند سایر اعضای خانواده، زاده قروه درگزین بود و در منطقه خدابنده زندگی می‌کرد.
قمی و درگزینی و کاشانی وزیر در خواجگی سر آمدگانند گم تویی
احمدآباد، روستایی در دهستان درگزین سفلی بخش مرکزی شهرستان درگزین در استان همدان ایران است.
از مطر میشود به بر برها وز مطر بحر درگزین درها