مختلق

معنی کلمه مختلق در لغت نامه دهخدا

مختلق. [ م ُ ت َ ل ِ ] ( ع ص ) دروغ بربافنده. ( آنندراج ) ( ازمنتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || مناسب و موافق ساخته شده. || شایسته و سزاوار. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ). || تمام خلقت و نیک ساخته شده. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از محیط المحیط ). و رجوع به اختلاق شود.
مختلق. [ م ُ ت َ ل َ ] ( ع ص ) تمام خلق شده. ( مهذب الاسماء ). تمام خلقت از هر چیزی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نیک ساخته شده و تمام خلقت. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از محیط المحیط ) . || کریم الاخلاق. ( از اقرب الموارد ) ( از محیط المحیط ). || دروغ و ناراستی. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).

معنی کلمه مختلق در فرهنگ فارسی

تمام خلق شده

جملاتی از کاربرد کلمه مختلق

آيت اللّه العظمى سيد ابوالقاسم خوئى قدّس سرّه در كتاب معجمرجال الحديث ، بعد از نقل نظريه شيخ طوسى (كه قبلاً آورده شد) ونقل چند روايت كه دال بر وجود عبداللّه بن سباء است ، و همچنيننقل كلامى از شيخ كشى قدّس ‍ سرّه مى گويد: ((ان اسطورة عبداللّه بن سباء وقصصمشاغباته الهائلة ، موضوعة مختلقة ، اختلقها سيف بن عمر الوضاع الكذّاب ولايسعنا المقامالاطالة فى ذلك والتدليل عليه و قد اغنانا العلامةالجليل والباحث المحقق السيد مرتضى العسكرى فى ما قدم من دراسات عميقة دقيقة عن هذهالقصص الخرافية و عن سيف و موضوعاته فى مجلدين ضخمين ، طبعاً باسم (عبداللّه بنسباء) وفى كتابه الا خر (خمسون وماءة صحابى مختلق ))(203) ؛ ((افسانه اى كه بهنام عبداللّه بن سباء و قصه هاى شر برانگيز و هولناك اونقل شده موضوع و ساختگى است كه سيف بن عمر كه در وضع وجعل ، معروف بوده ، اين قصه را درست نموده است .
137- ر.ك : عبدالله بن سبا ج 1، ص 117. مولف در كتاب رواه مختلقون (چاپ نشده) نيز به اين مساله پرداخته است .
اما در خلال بررسيهايم به اختلافاتى در اخبار سيره صدر نخستين اسلام برخوردم كهمرا ناگزير ساخت تا قسمتى از تحقيقاتم را به نام خمسون و مائه صحابى مختلق (صدو پنجاه صحابى ساختگى ) منتشر سازم و هدفم از انتخاب اين نام بر كتاب اين بود كهدانشمندان را به اخبار صدر اسلام و عظمت اين همه اشخاص و اخبار ساختگى متوجه نمايم .در هر صورت ، دو جلد از آن كتاب به چاپ رسيد كه در آنها شرححال نود و سه صحابى ساختگى ، و هفتاد و چند نفر از راويان دروغين آورده شده است كهروايات فتوح و رده و ديگر ريدادهاى ساختگى ، همه از زبان همان راوياننقل شده است . بر اين تحقيق و بررسى ، به عنوان مقدمه دو جلد كتاب عبدالله بن سبا رانوشتم و انتشار دادم كه جلد سوم آن ، و نيز جلد سوم خمسون و مائه صحابى مختلق ، هنوزهنوز به چاپ نرسيده است . و من شكايت آن همه عكس العملهاى تند و زننده اى را كه در اينراه متحمل شده ام ، به خداى متعال مى برم .
سيف در رواياتش بيش از يكصد و پنجاه صحابى براىرسول خدا(ص ) آفريده است كه ما حدود نود و سه تن از آنها را طى بررسيهاى مفصلىكه درباره هر يك از آنها انجام داده ايم در دو جلد كتاب خود به نام خمسون و مائهصحابى مختلق آورده ايم .
اگر به كتاب خمسون و مائه صحابى مختلق ما مراجعه شود، نتيجه اينسهل انگارى در تعريف و شناخت صحابى و زيانى كه از اين رهگذر بر تاريخ اسلام واحاديث و سنت رسول خدا(ص ) رفته است ، بخوبى درك خواهد شد.
ما رواياتى را كه سيف به ايشان نسبت داده است مورد بررسى و شمارش ‍ قرار داده دركتاب رواه مختلقون آورده ايم و بين برخى از رواياتى كه سيف به آنها نسبت داده باروايات ديگران ، در شرح حال قعقاع بن عمرو، يكى از اصحاب ساختگى او، در كتابيكصد و پنجاه صحابى ساختگى خود، و نيز در داستان غلاء حضرمى و جلداول كتاب عبدالله بن سبا، مورد سنجش ‍ و مقايسه قرار داده ايم .
همچنين پيروان مذهب خلفا مى گويند پيشينيان را رسم بر اين بوده كه تنها شخصصحابى را به فرماندهى سپاه انتخاب مى كرده اند. و بر اين اساس ، گروه بسيارى رابه نام صحابى پيغمبر در صف اصحاب آن حضرت جاى داده اند كه وجود خارجى نداشتهاند. ما در كتاب خمسون و مائه صحابى مختلق ، ساختگى بودن آنها را بر ملا ساخته ايم .
(لازم به ذكر است كه كتابهاى احاديث ام المومنين عايشه ، عبدالله بن سبا، خمسون و مائهصحابى مختلق ، به ترتيب ، به ترتيب زير عناوين نقش عايشه در تاريخ اسلام ،عبدالله بن سبا، صد و پنجاه صحابى ساختگى به فارسى ترجمه و چاپ شده است .مترجم ).
سيف از اين تعداد، بيست و نه نفرشان را از قبيله خودش ، تميم ، آفريده و در عالمخيال براى هر يك از ايشان اخبار و داستانهايى را در فتوح و معجزات و اشعار و روايتحديث ساخته است ، با اين تفاوت كه خداى متعال نه آنها را آفريده است و نه چيزى ازاخبار آنان را، بلكه همه آنها را سيف به تنهايى ساخته است كه ما در كتاب عبدالله بنسبا و خمسون و مائه صحابى مختلق (651) به بررسى بيش از هفتاد تن از همانراويان پرداخته ، در خور تواناييمان به پى جويى از روايات اين راويان خيالى سيفبرخاسته و نتيجه گرفته ايم كه او تنها از يكى از راويان خود كه او را محمد بن سوادنويره ناميده است حدود 216 روايت ، و از راويان ديگرش از اين مقدار كمتر، تا آنجا كه ازيكى از روايانش تنها يك روايت آورده است .