پهن چشم

معنی کلمه پهن چشم در لغت نامه دهخدا

پهن چشم. [ پ َ چ َ / چ ِ ] ( ص مرکب ) دارای چشمی پهن. || شوخ و بیحیا. ( غیاث ) ( آنندراج ) :
بحر و کان با تو حرف جود زدند
پهن چشم این و آن دریده دهان.ظهوری.

معنی کلمه پهن چشم در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- دارای چشمانی پهن . ۲- شوخ بیحیا: بحر و کان با تو حرف جود زدند پهن چشم این و آن دریده دهان . ( ظهوری )

جملاتی از کاربرد کلمه پهن چشم

در قسمتى از گرداگرد آتش كه مردم راه به آنجا نداشتند، ساختمان بلندى قرار داشتكه بر بام آن بساط عيش نمرود فراهم بود. نمرود بر تختى بزرگ نشسته بود. غلامىپشت سر نمرود ايستاده بود و سايبانى را روى سر نمرود گرفته بود. نزديكان ودرباريان دست روى دست گذاشته و سر پا ايستاده بودند. نمرود هيچ نمى گفت . خيرهبه عمق آتش نگاه مى كرد. چشم هاى درشت و صورت پهن و گوشت آلودش ، جلو آتش ،سرخ وبرافروخته شده بود. نمرود به پايين نگاه كرد، منجنيق آماده بود. چند سرباز دركنارش ايستاده بودند. پس از چند لحظه ، نمرود دستش را تكان داد و اشاره اى كرد.ناگهان ابراهيم عليه السلام را آوردند و در كنار منجنيق نگه داشتند. دست هايش را بستهبودند. جاى جاى صورتش كبود و پاى نحيف و استخوانى اش برهنه بود.
بالجمله ؛ از دور و نزديك تجهيز لشكر كرد چندان كه سى هزار مَرْد دلاور بر او گرد آمدپـس طـىّ طريق كرد در پهن دشتى كه وادى حُنَيْن نام دارد اُطْراق كرد. از آن سوى اين خبربـه پـيـغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم رسيد به اِعداد كار پرداخت عَتابُ بن اُسَيْد رابه حكومت مكّه بازداشت و مُعاذبن جَبَل را براى تعليم مردم مكّه نزد او گذاشت ؛ پس با دوهـزار نـفر از اهل مكه و ده هزار مردم خود كه مجموع دوازده هزار بود و به قولى با شانزدههـزار مـرد جـنـگـى از مـكـه خـيـمـه بيرون زد و يك صد زِرِه و بعضى ديگر از آلات حرب ازصـَفـوان بـن امـيـّه بـه عاريت گرفت و كوچ داده راه با حنين نزديك كرد. و روايت است كهابوبكر در آن روز گفت : عجب لشكرى جمع شده اند ما مغلوب نخواهيم شد و چشم زد لشكررا.(279)
یکی پهن کشتی به سان عروس بیاراسته همچو چشم خروس
این مارموت تقریباً به اندازه یک گربه اهلی است و معمولاً در تابستان حدود 8 کیلوگرم (18 پوند) وزن دارد. این گونه بیشترین دوشکلی جنسی را در مارموت ها نشان می دهد، با وزن نرهای بالغ به طور متوسط 23 درصد بیشتر از ماده ها است.این نوع مارموت را می توان با سر پهن، چشم ها و گوش های کوچک، پاهای کلفت و دم بلند و پرپشت تشخیص داد. پنجه های تیز آنها و گرد آن به حفر لانه ها کمک می کند . رنگ پوست مارموت المپیک با فصل و با افزایش سن تغییر می کند، اما پوست مارموت بالغ در اکثر اوقات سال قهوه ای با مناطق کوچک سفیدتر است.
چشم را وا کرد پهن او سوی من چشم گردانید و شد هوشم ز تن
پهن بگشای چشم ونقد ببین تا کیم من چه نقد را شایم؟
یکی پهن کشتی بسان عروس بیاراسته همچو چشم خروس