چشمان شاه
معنی کلمه چشمان شاه در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه چشمان شاه
پای تو حیف است بر چشمان من پا بنه ای شاه من بر جان من
فرمانهای او فرمانهای شاه که گفته بود «حرف تیمور حرف من است» شمرده میشد، «او نه تنها چشمان، بلکه گوشها و دهان شاه بود.» تیمورتاش با تجربه اش از ارتش و وزارتخانههای عدلیه و فوائد عامه در حوزههای حیاتی متعدد از شاه آمادهتر و مطلع تر بود.
شاه متوجه این رفتار شد و فرمان داد تا چشمان بگفته شاه (ظریف) او را از کاسه درآوردند.
همين نعره ، سواران را قوت داد و بالاخره بر دشمن غلبه كردند و پيروز شدند. شاه سرو چشمان پسر را بوسيد و او را وليعهد خود كرد و با احترام خاصى با او مى نگريستبرادران نسبت به او حسد ورزيدند، و زهر در غذايش ريختند تا به او بخورانند و او رابكشند. خواهر او از پشت دريچه ، زهر ريختن آنها را ديد، دريچه را محكم بر هم زد؛ برادربا هوشيارى فهميد و بى درنگ دست از غذا كشيد و گفت :محال است كه هنرمندان بميرند و بى هنران زنده بمانند و جاى آنها را بگيرند.
خود نشسته آن جوان چشمان به راه تا کسی آید مگر از نزد شاه