تق و لق

معنی کلمه تق و لق در لغت نامه دهخدا

تق و لق. [ ت َق ْ ق ُ ل َ ] ( ص مرکب ، از اتباع ) در تداول عامه ، کاسد. بی مشتری. بی رونق : بازاری تق و لق ؛ بازاری کاسد. دکانی تق و لق ؛ دکانی بی کالا و مشتری. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

معنی کلمه تق و لق در فرهنگ عمید

۱. هرچیزی که ازکارافتاده و نظم وترتیب آن به هم خورده باشد.
۲. ویژگی ماشینی که پیچ ومهره اش از هم دررفته باشد.

معنی کلمه تق و لق در فرهنگ فارسی

در تداول عامه کاسه بی مشتری

جملاتی از کاربرد کلمه تق و لق

تق و لق کردن (سروصدا کردن): «من خوشحال نیستم و احساس خوبی ندارم لطفاً من را به قفسم برگردون.»
پس از آن در انتشارات دانشگاه فارابی مشغول به کار شد. اما دانشگاه تازه‌تأسیس بود و با نزدیکی به انقلاب ۱۳۵۷ ایران و تغییر اساسی فضای کشور همه‌چیز تق و لق شده بود. به همین دلیل کوثری شروع کرد به کارکردن در خانه برای خودش. در ۱۳۵۹ هم با انقلاب فرهنگی ایران و استعفا و اخراج عده‌ای از دانشگاه‌ها و تغییر شکل مدیریت، از آن‌جا که شناخته‌شده بود و با توجه به سوابق فرهنگی‌اش معتقد بود برای بسیاری شخصیت دلپذیری نیست و مطمئن بود اخراجش خواهند کرد، وقتی دید نمی‌تواند به آن شکل ادامه دهد و با آن فضا سازگار شود، خود را بازخرید کرد و از آن پس برای خود کار کرد و مدعی‌ست دیگر برای کسی یا جایی به‌طور درازمدت کار نکرد. با این حال، دست‌کم از بدو تأسیس فصلنامهٔ مترجم در بهار ۱۳۷۰ تا آخرین شمارهٔ کاغذی‌اش در تابستان ۱۳۹۱ عضو تحریریه و دست‌کم در دههٔ ۱۳۷۰ ویراستار آن بود.