مخذم

معنی کلمه مخذم در لغت نامه دهخدا

مخذم. [ م ِ ذَ ] ( ع ص ) تیغ بران. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). شمشیر برنده. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به مُخَذَّم شود.
مخذم. [ م ُ خ َذْ ذِ ] ( ع ص ) برنده و پاره پاره کننده. ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ). کسی که می برد و پاره پاره میکند. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تخدیم و ماده قبل شود.
مخذم. [ م ُ خ َذْ ذَ ] ( ع ص ) شمشیر که زود برد.( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). شمشیر تیزو برنده. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به ماده قبل شود.

معنی کلمه مخذم در فرهنگ فارسی

شمشیر که زود برد

جملاتی از کاربرد کلمه مخذم

اميرمؤ منان (عليه السلام ) نيز آنها را دعوت فرمود و چون نپذيرفتند با آنها جنگ كرد وبت آنها را درهم شكست و دو شمشير قيمتى به اسامى مخذم و رسوب كه بتپرستان به بت خانه هديه كرده بودند و به پيكر آن بت آويخته بودند را با سايرغنائم و اسيران جنگى به مدينه آورد(330)