خط غلامی

معنی کلمه خط غلامی در لغت نامه دهخدا

خط غلامی. [ خ َطْ طِ غ ُ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خط بندگی. مقابل خط آزادگی. ( از آنندراج ). عهدنامه بندگی. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه خط غلامی در فرهنگ فارسی

خط بندگی مقابل خط آزادگی

جملاتی از کاربرد کلمه خط غلامی

جمله خوبان به رخت خط غلامی دادند هست آن خال سیه نیز بر این جمله گواه
بر روی زهره خط غلامی کشیده‌ای چون تار طره زیب بناگوش کرده‌ای
رخش ماهیست اما در تمامی نویسد یوسفش خط غلامی
داغ سگ کویت همه را خط غلامی است ما نیز نهادیم برین خط سجل خویش
نفروخته خود را ز غمت باز خریدیم آن خط غلامی که ندادیم دریدیم
به جز ارواح مکرم که ز دیوان ازل به خداوندیشان خط غلامی دادم
چون خط غلامی بتو داده است حبیبت گر لطف کنی ور نه کنی باز غلام است
آنکو سپرد خط غلامی به مرتضی سر خط رستگاری کون و مکان کرفت
بود خط غلامی نامه اهلی بسوی تو بحشرش خط آزادی همین طومار خواهد بود